سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد
تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد
بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من
که بغض آشنای ابر گریه می خواهد
بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیم
و آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهد
چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی
که حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد
سلام
یادش بخیر تقریبا11ماهو 24 روز پیش بود که واسه ی امتحان کلاس وبلاگ نویسی گفتن برای آشنایی بیشتر با امام علی (ع) یه وبلاگ بسازین چون نزدیکای شب های قدر بود.
منم اون روز با ذوق و شوق اومدم خونه ویه وبلاگ به اسم امیرعرب ساختم وشروع کردم به جستجوی مطلب دراین باره و کپی و پیست کردن از این ور و اونور.
خلاصه بااین همه تلاش کم شدم نفر دوّم مسابقه وبلاگ نویسی و15 هزار تومن هم بهم دادن
بخاطراین نفراول نشدم چون نفر اول هم نوشته هاشو بیشتر از روی خودش مینوشت هم من از ادامه مطلب استفاده نکرده بودم.هنوزم بلد نیستم
هنوز یادمه که مثل فردا شبی که مسجد پیش خونمون احیا داشت من پاشدم اومدم توی وبلاگ مطلب نوشتم.
دیگه بعد از این ماجراها قیافه ی وبلاگم عوض شد واین شد که میبینید.
این مطلبم یه بار نوشتم ولی حواسم پرت شد ضربدرو زدم صفحه بسته شد منم دوباره نوشتم.به خوبیه بار اول نشد ولی خب دیگه...
دیگه حرفی ندارم بنویسم....
راستی تو این شبها مارو هم لطفا از دعای خیرتون بی دریغ نذارین
ممنون که مطالب وبلاگمو میخونید
یاحق
مشتری:مبلی که دیروز ازشماخریدم امروز پایه اش شکست.
مبل فروش:خیلی عجیبه حتما کسی روش نشسته!
یه دفعه دوتا هزار پا همدیگرو بغل میکنن میشن زیپ
غضنفر یه پول سیاهی میندازه تو تلفن.
میگه:الو آفریقا؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه نفر میخواسته خودکشی کنه میره توگلدون میشینه
میگه:به من آب ندین.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه تریاکی پیغام گیر میخره.
پیغامشو میزاره:هشتم.....
ولی خشتم!!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غضنفر رنگ خودکارش تموم میشه
ترک تحصیل میکنه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یارو رو میبرن جهنم دادمیزنه:
کمک کمک جهنم آتیش گرفته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلگیرم از تمام الفبای بی کسی
بخصوص این 5 حرف:
ف ا ص ل ه .....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو را از سمیم غلب دوصت دارم
چیه؟
مگه بی صوادا دل ندارن!!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
مینویسم(د ی د ا ر)
تواگربی منودلتنگ منی
یک به یک فاصله ها را بردار
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه روز به یارو میگن:
دو دوتا؟
میگه:4تا
میگن:اه اه جکو خراب کردی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
به غضنفر میگن علی یارت میگه :
ما تیممون تکمیله یار خودتون
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
صبحی مادری برای بیدار کردن پسرش رفت.
مادر: پسرم بلند شو. وقت رفتن به مدرسه است.
پسر: اما چرا مامان؟ من نمی خوام برم مدرسه.
مادر: دو دلیل به من بگو که نمی خوای بری مدرسه.
پسر: یک که همه بچه ها از من بدشون می یاد. دو همه معلم ها از من بدشون می یاد.
مادر: اُه خدای من! این که دلیل نمی شه. زود باش تو باید بری به مدرسه.
پسر: مامان دو دلیل برام بیار که من باید برم مدرسه؟
مادر: یک تو الآن پنجاه و دو سالته. دوم اینکه تو مدیر مدرسه هستی!!
سلام.دیدم اس ام اس های قبلی که گذاشتم طرفدار پیدا کرده همین الآنم دوستم واسم اس ام اس های قشنگی فرستادگفتم بذارم شماهم استفاده کنید
از قلبم پرسیدم: عزیزت کیه؟
گفت: اس ام اس بفرست هرجارفت
اون عزیزته....
کوتاه ترین فاصله برای گفتن دوستت دارم یه لبخنده
میخندی یا بخندم؟
جواب من:
من که دارم می خندم.
تو هم لطفا نیشتو بازکن .هه هه
جواب دوستم:
نیشتوببند.
جواب من:
کار از نیشخند گذشته دارم قهقه میزنم جانم.
دیگه فک کنم کم اورد آخه هنوز جوابمو نداده
این اس ام اس ها و جواب ها واقعی وتازه ازتنور دراومده بودن(باورکن)
ماازاین جهان پی دلدار میرویم
به شوق دیدن روی یار میرویم
درٍ بهشت راگر برویمان نگشایند
ما بچه خوزستانیم از روی دیوار میرویم
دراین هوای گرم کدام گزینه بیشترمی چسبد؟
-هندونه خنک
-استخر آب
-یخ دربهشت باطعم آلبالو
-یک ماچ آبدارازگونه شما
موفق کسی است که با آجرهایی که به طرفش
پرتاب میشود یک بنای محکم بسازد!
دوستی قطره اشکی است که درمعبد عشق
هرکجایش بچکد مهر و وفا میروید.
تورادرقلب شعرم میگذارم
به نام عشق آن را مینگارم
تمام حرف من درشعراین بود:
توراتا بی نهایت دوست دارم.
اگه بگم دیوونتم/دوست دارم/میبوسمت
برام شارژ میگیری ؟توکه بچه پولداری!
خوشبختی را در همین لحظه باور کن
لحظه ای که دلی به یاد توست!
عشق وهستی باتومعنامیشود
لحظه هایم باتو زیبا میشود
دل که بی تو قطره ای ناقابل است
با تمنای تو زیبا میشود
آروم بشی صدامیشم
نفس بخوای هوامیشم
پناه بخوای خونه میشم
سربزاری شونه میشم
تو جون بخواه فدات میشم
بهترین دوستم!
یک آسمان ترانه
صدبیت عاشقانه
تقدیم قلب پاکت
ای بهترین بهانه
چاکر چشات
قربون نگات
بابا چه جوری بگم
می میرم برات!!!
سلام بچه ها
من این آدرسو امروزتووبلاگ حسین تهی دیدم گفتم بذارمش تووبلاگم شماهم ببینید
بفرمائید تعارف نکنید:
http://ali-nickhah.persiangig.com/document/ali-nickhah.blogfa.swf
سلام اینم بعضی ازعکسای اردو:
اینم خودم ازتوچادرمون گرفتم:
اینم بیرون چادرمونه که ازروی اون بنره من راه چادرمونو پیدا میکردم:
اینم موضوع ودلیل رفتن به اردو:
دیگه ببخشید که خراب گرفتمشون
من به کوری چشم بعضیابرگشتم به سلامتیییییییییییییییی.
خوش اومدم.......قدم رنجه فرمودم .......دیگه چیکارکردم؟
دیدیدچقدرباوفام ومعتاد؟!تااومدم اومدم واستون بگم که اومدم
کلی خوش گذشت
اردوی پرماجرایی بود.انقدرمرغ به خوردمون دادن تادیگه فک کنم مرغ شدیم.یکی ازمسئولاموقع نهارآخرین روزیه جوری میگفت آخرین روزه که دیگه من مرگمو پیش روم دیده بودم.راستی مگه نمیگن 13نحسه منم موقع شمارش واسه سوارشدن تواتوبوس شماره 13افتادم واسه همین دیگه گفتم ازاین اتوبوس سالم پیاده نمیشم که خداروشکرسالم اومدم.
اوه اوه اوه توچادرمی خوابیدیم وگروه هفت نفره ی ما کل اردوگاهو ترکوند انقدرکه شب به هرچرتوپرتی میخندیدیم .کل مسئولااون شب یه سری به مامیزدندوتذکرمیدادندولی کوگوش شنوا.؟!!!
بهمون فقط پتودادن .شب دوتاازدوستام دوتاپتوواسه روشون ویکی هم واسه زیرسرشون برداشتند بعدرفتن بیرونویاعت 5برگشتن من هنوزبیداربودم ولی بچه هاپتوهاشونوبرداشته بودن به هرزحمتی شدیه پتوواسه روشون پیداکردندولی ازشکم وپای من به جای بالش استفاده کردند بیچاره سردوستم باهرنفس کشیدنم بالاوپایین میرفت خلاصه خسته شدمویه غلتی خوردموانداختمشون.فرداش همه ی بچه هابهمون غرمیزدندکه چرانذاشتین بخوابیم آخه کسی نیست بگه اردوجای خوابه؟!
ولی چشمتون روزبدنبینه چون نخوابیده بودم سرکلاسا هی چشام بسته میشدآخرسریکی ازکلاسابه زورنقاشی کشیدم که حداقل چشام بازبمونه شب بعدشم که دیگه به جای ساعت 5ساعت8بلندشدم وازهمه چی جاموندم ولی خوب بودآخه نه صبحونه می خورم نه میخواستم ورزش کنم وهم خوابیدم ووسط یکی ازکلاسارسیدم.
یه جلسه پرسش وپاسخ هم برامون گذاشتن.خیلی خوب بود.
واسمون جنگ به مناسبت مبعث پیامبرگذاشتن وافتتاحیه واختتامیه هم داشتیم ولی کلاهیچی ازکلاسانفهمیدم.
حاج آقامونم واسمون یه جوک گفت گفتم شماهم بخونید:
تومیلادحضرت فاطمه (س)میگن هرکی اسمش فاطمست بیاد رو سن که جایزه بگیره بعدیه پسرهم میره بالامیگن توچرااومدی بالا ؟پسره میگه:آخه توخونه فاطمه صدام میزنن.
راستی یکی ازدوستام به هرکی میرسیدمیگفت سلام بنده خداهابقیه هنگ میکردن میگفتن میشناسمت؟
زیادشد......بسه....اگه شدعکسم میزارم
بای
اومدم که بازبون ساده بگم که من بایدسه روزدوری ازاینترنتو تحمل کنم وبرم اردو اونم کجا: خرم آباد.جای خوبیه ولی ماتو اردوگاه میمونیم این اردو مال بسیجه یادش بخیرپارسال بردنمون همدان ولی مال بسیج نبود اون آلبالوها تو دوتا آپ قبلیمم مال همون اردوگاه همدان بود
خلاصه دیگه حرفی ندارم ایشالله پنج شنبه به سلامتی برگردیم ویه چیزایی هم یادبگیریم
خدانگهدارهمتون