وبلاگ :
(✿◠‿◠) kolbehf1.ir .•°*
يادداشت :
چندين تا سفره هفت سين
نظرات :
0
خصوصي ،
20
عمومي
پارسي يار
: 6 علاقه ، 8 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
دزفول
شک بي جا.....
مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده.
شک کرد که همسايه اش آن را دزديده باشد، براي همين تمام روز او را زير نظر گرفت.
متوجه شد همسايه اش در دزدي مهارت دارد، مثل يک دزد راه مي رود، مثل يک دزد که مي خواهد چيزي را پنهان کند، پچ پچ مي کند.
آنقدر از شکش مطمئن شد که تصميم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض کند نزد قاضي برود و شکايت کند.
اما همين که وارد خانه شد تبرش را پيدا کرد، زنش آن را جابجا کرده بود!
مرد از خانه بيرون رفت و دوباره همسايه اش را زير نظر گرفت و دريافت که او مثل يک آدم شريف راه مي رود، حرف مي زند و رفتار مي کند.
پاسخ
:)....والا وبلاگتونو باز ميکنم سيستم هنگ ميکنه.نميتونم نظربذارم واستون