سلام خوبید؟
دختره بامرام!باحال!بامعرفت!خوب وغیره به اون دوسته من میگن که امروز هندونه اورده بود مدرسه!!یه هندونه ی گردوخوشمل.
زنگ تفریح آخرقاچش کردبینِ بچه هاکلاسمون تقسیمش کرد،تیکه آخرشم میخواس بدتش به دبیر،که قبول نکرددبیر:دی.کلاسمون همش آب هندونه شده بود
آی هندونه خوردن کناره روده دز چقدرفاز میده!لب رودخونه بشینی دیگه نگرانه ریختن آب هندونه رولباساتم نیستی
حالابچه ها جوگیرشدن گفتن فردا هندونه و نونوپنیربیاریم مدرسه!(نون پنیرشومی به زبون محلی میشه:دی)...منم پنیرمیبرم.یه بستهِ بسته؟؟
فردا ایشالله همین زیر یه بعداً نوشت اضافه میکنم که چی شد!آیا اون دختره که همه حرفاش الکیه هندونه رو میاره نوش جان کنیم؟مامانم میگه خودم هندونه ببرم!ولی نمیبرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعداً نوشت:
خیلی از بد قولی بدم میاد! ولی خب دیروز که اومدم جریانوبنویسم که چی شد،دیدم شارژ نت تمومیده!شرمنده!
خب بگذریم....
دیروز پنیربردم مدرسه و هرچقدر منتظرموندیم زنگ اول اون دخمله که قراربود هندونه بیاره اصن نیومد مدرسه!
گفتم بزنگم خونه بگم هندونه بیارم گفتم بیخیال،معرفت به ما نیومده
زنگ دوم اون دخمله اومد با موهای رنگ زده وکفشای پاشنه بلندو قیافه ی عصبانی!کسی جرئت نمیکردبره طرفش!
(چون میشناختیمش که وقتی اینجوریه قیافش کسی بره طرفش مثل خروس جنگی میپره بهش!)
منم که قانـــــــــع!!!زنگ تفریح نون از دوستم گرفتم با پنیرخوردم!
نمایندمون داشت سره بچه هاغرمیزد که200تومن(تک تومنی) برای ورقه هابیارینو حالامگه چقده و اینا!
من پولوداده بودم ولی همینجورالکی بهش گفتم من خودم الان پنیرخوردم!تازه نونشم از دوستم گرفتم!200تومنم کجابود!
خب دیگه همین بود...بای
سلام..
یادش بخیر پارسال همین روزا بود که ذوقوشوق داشتیمو منتظربودیم تااز مدرسه بهمون زمان اعزام اردو آمادگی دفاعی به مناطق جنگی جنوب کشورو اعلام کنن..بالاخره روز موعود فرارسیدو ماهم رهسپار شدیم.
عجب صفایی داشت..
هممون به این فکرمیکردیم که وقتی رسیدیم خونه از کجا شروع کنیم برای توصیفِ اردو به بقیه......
ولی حالا.....
ولی حالا یه اوتوبوس خاطره،یه اتوبوس دلِ پاک،یه اتوبوس شوروشوق نوجوونی تو جاده های خشمگین بروجن-دهدز چپ کرد!
همه چیز فنا شد به جز چندنفر!
خوش بحال اونایی که رفتن،از مسیرِ مناطق جنگی،با کُلی خاطره و آرزو اوج گرفتن..
و خوشبحال اونایی که تواون حادثه زنده موندن!تا بتونن خاطره تعریف کننو بگن این تصادفه خوشیو از دماغمون کشید بیرون!ولی می ارزه به سلامتیشون!به شادی خانواده و اقوامشون..مگه نه؟!
چی میشه گفت؟ فقط:
تسلیــ ـــ ـــت
صلوات..
امروز بالاخره بارون رحمت الهیم به شهر ما بارید.تو مدرسه از پنجره کلاس هوارو که نگاه میکردم یاد چندسال پیش افتادم که شیفت عصر هوا همینجوری قشنگ ولی دلگیربود!!
خدایـــــــــــــــــــــــا شکرت
خدا :
جهان را زِ یک آب و گِل آفریدم
تو ایران و تاتار و زنگ آفریدی
من از خاک، پولادِ ناب آفریدم
توشمشیر و تیر و تفنگ آفریدی
تبر آفریدی نهالِ چمن را
قفس ساختی طایرِ نغمه زن را
انسان:
توشب آفریدی، چراغ آفریدم
سفال آفریدی، اَیاغ آفریدم
بیابان و کُهسار و راغ آفریدی
خیابان و گلزار و باغ آفریدم
من آنم که از سنگ آیـینه سازم
من آنم که از زهر نوشینه سازم
اقبال لاهوری
ســــــــــــــلـــــــــــــــــــامـــــــــــــــــــ.. خوبید؟؟ نترسید غریبه نیستم فقط قالبمو عوض کردم!
خوشمله ؟؟ عکسشو خودم یه نمه تغییردادم و از بچه های پیامرسان پرسوجو کردم تا بالاخره تونستم این عکسو بجای عکس قبلیه قالب بذارم
امروز صبح تا وارده مدرسه شدم کلی آدم اومدن جلومونو گرفتن گفتن وایسین وایسین .. بعد کیفامونو گشتن!!منم که بچه مثبت هیچی باهام نبود،یعنی اگرم بود(که نبود) انقد کیفم جیب داره که دختره حوصله نداشت همشونو بگرده و زود گف برو! ودرست نگشت ..
اونایی که چیزی همراهشون بود تندتند راه میرفتن که دَر برن منم یه چیزی تو مایه های نیشخندولبخند میزدم
آخه مگه میشه با یه تیشه زد تو شیشه...... آخ آخ ببخشید قاطی کردممیخواستم بگم که مگه میشه از این مامورای دم در ،در رفت؟!میشه؟؟نمیشه دیگه..فقط اگه یکی مث من باشین میتونین..ولی خب حیف که نیستین
اوف ... رفتم جلوتر ناظممونو دیدم که هر 2 دستش پر بود از گوشی هایی که از دانش آموزا گرفته بودن!!خعیلی باحاله..تا دیروز هیچکی کیفارو نمیگشت بعد یهویی شروع کردن..بیچاره اونایی که امروز بار اولشون بود گوشی میوردن ! دیگه بار آخرشونه..
حالا دیگه این بچه لوسا هم شروع میکننو اگه کسیو ببینن گوشی اورده و مامورای دم در نفهمیده میرن به مدیرو ناظم لوشون میدن...
آخه بگو به نفرینایی که بچه ها پشت سرت میکنن می ارزه؟؟؟؟! بعدشم پیش بچه ها اعتبارتو از دست میدی دیگه..
شماهاهم دانش آموزید؟؟؟؟ درسا خوبن؟؟ سلام برسونید..خداحافظ..
دوستم رفته خواستگاری
دختره ازش پرسیده واسه تشکیل خونواده میخوای زن بگیری ؟
گفته :بله
دختر:خودت خواستی زن بگیری؟
دوستم بله
دختر:من قبول کنم شما خوشحال میشی؟
دوستم :بله
دختر :شرمند من با کسی ک سه بار فرصت پ ن پ رو از دست بده ازدواج نمیکنم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چند سال دیگه مثلن از یکی می پرسی شما کجایی هستید؟
می گه: ما اصالتن فیسبوکی هستیم ولی خودم چت روم یاهو بزرگ شدم..:ا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قبول دارید؟
هیچی به اندازه داشتن یک رفیق تنبل تر ازخودت
به ادمیزاد اعتماد به نفس نمیده !!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیر وایسادیم. دوستم میگه:شیرِ؟
میگم:پَــــ نَ پَــــ… گربه اس باباش مرده ریش گذاشته!!!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
واسه کسی بمیر که واست تب
.
.
.
.
لت بخره!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حداقل یه نیشخند بزن!
کسی که تو حرفاش زیاد میگه "بـــیـــخـــیـــال" !
بیشتر از همه فکر و خیال داره ....
فقط دیگه حال و حوصله بحث و صحبت نداره ... !!!
از وَقـتـــــے کـــهـ نــیـسـتـــــے
خــُـدآ مــے دآنـَــد
چـِـقــَــــدر آبـــــــ بـــهـ صـــــورَتــَــمـ پــآشـیـــدَمــ
لـَـعـنـَـتــــے ایــنـ کــآبـــوســ ایــنـقـَـــدر وآقـِـعـــــے ستــــــ
کـــهـ اَز خوآبــــــ بـیـــدآر نــِـمــے شـَـــوَمــ
عشق رو " اد" کن .. به احساسات قشنگت" پی ام" بده .. غم ر و " دلیت" کن برای غرور" آف" بزار بگو بشکن آخه دنیا دو روزه .. و خیانت رو"هک" کن ازانسانیت " کپی" بگیر و " سندتوآل" کن با صداقت، وفا و معرفت هم "چت" کن از زیبا ترین خاطره های زندگیت" وب" بگیر...
سلامٌ علیکم ..
امروز از طرف مدرسه قرار بود بریم مصلا برای شرکت در نماز جمعه،چون این برنامه رو هرساله مدرسمون داشت میدونستم که تعداد کمی میاد..
ولی وقتی رسیدم مدرسه فکرشو نمیکردم که اولین نفرباشم که اومده باشه! بعداز من یه نفردیگه هم اومد،اتوبوس اومده بود و فقط ما2 نفر بودیمو مسئول پرورشیمون!
مسئولمون به راننده گفت اگه میخواید شمابرید ما با ماشین شخصی میریم!راننده گفت نه من وظیفمه برسونمتون و به مسئولمون بگم!(حالا اگه یه اردویی بود که همه میومدن مینی بوس میگرفتن ها)
توی راه یه پیرزنی رو هم سوار اتوبوس کردیم، وقتی رسیدیم مصلا یه آقایی اومد جلو تا ببینه چندنفریم!گفت شما که گفتین 40 نفرین اینا که 2 نفرن!
خب یعنی چیکارکنیم نیومدن!
همینجور که مسئولا داشتن با هم صحبت میکردن اون پیرزنه یهو دست دوستمو گرفتو گفت ببرینم داخل مصلا!خب ما بردیمش اونم یه ریز برامون دعای خیر میکردو از فوائد نماز خوندن میگفت..حالا که به ورودی خواهران رسیدیم به دوستم گفتم بمونیم تا خانوم بیاد باهم بریم تو.پیرزنه رفتش..
هرچی موندیم منتظردیدیم مسئولمون نیومد!دوستم گفت بریم دنبالش! رفتیم دیدیم داره میره طرف ورودی برادران،صداش زدم گفت این سوزن ته گردارو بگیرین برین جایی که میشینین پارچه و پلاکارده مدرسه رو وصل کنین تا من برم تغذیتونو بگیرم!!!!
خب رفتیم تومصلا ، مصلا هنوز خلوت بودو صف های جلوش خالی! مسئولای مصلا با این چوب رنگیه که نمیدونم اسمشون چیه میگفتن برین صفای جلورو پرکنین.. به دوستم گفتم تاحالا انقد جلو ننشسته بودم.. اگه بچه ها بیان نمیان انقد جلو و پارچه ی مدرسه رو نمیبینن!ولی خب دیگه...
کلی منتظره مسئولمون موندیم آخر اومد غر زد که اینجا چرا نشستید؟ وهمون حرفای منو زد! دوباره پارچه رو جمعش کردیم رفتیم صف های آخر به پرده وصلش کردیم..هنوز ننشسته بودیم یکی اومد گفت برین جلوتر!باز پرچمو برداشتیم رفتیم جلوتر!دیگه نشستیم که دیدم مسئول مصلا اومده به مدارس دیگه میگه پاشین برین صف های جلو! به دوستم گفتم من از جام تکون نمیخورم!خداروشکرم کاری به ما نداشتن.
چنددقیقه بعدشم 2تادانش آموز دیگه بهمون اضافه شد..مدیرمدرسمونم اومد..برا برگشتنم منو یکی از دوستام که هم وبلاگ نویسه هم فامیلمونه با اتوبوسای خوده شهربرگشتیم..خودمون اینجورخواستیم وگرنه خانوممون گف بمونید برسونیمتون!
ولی خوب بود..خیلی وقت بود نرفته بودم نمازجمعه شرکت کنم! یاده قدیم افتادم که با مامانو مادربزرگم میرفتم نمازجمعه..
حیاط مصلا خیلی عوض شده بود..اون زمونا همش مشکل گرما و نبودن لیوان برای آب خوردن داشتم!حالا که باخودم لیوان اورده بودم دیدم آبخوریاش لیوان یه بار مصرف دارن!بعضیا هم با خودشون بطری اورده بودن(مثل مادربزرگم که میوورد)..
پیرزنایی که اصلا آدم میگه اینا نمیتونن نماز بخونن اومده بودنو به سختی نمازمیخوندن! ولی ما جوونا که میتونیم نماز بخونیم ، نمازای یومیّه و فُرادامونم به زور میخونیم چه برسه به شرکت توی نمازجمعه!بعضیا هم که فک میکنن پیشرفت کردنو کلا نمازخوندنو بوسیدن گذاشتن کنار:(