سلام برهمگی
امروزمن درخواب نازبودم وبرادرم رفت وکارنامموگرفت (چون روزه بودم واینکه کلابیدارکردن من دردسرداره که همه ازخیرش میگزرن)منم بی خبرازخواب بلندشدم ورفتم پیش مادرم به مامانم گفتم کارنامموکه نگرفتیم که باکمال تعجب دیدم گفت:چراگرفتیم .داداشت رفت گرفتش حالاهم پیش دره منم نمیدونستم چیکارکنم باعجله رفتم طرف کارنامم وخوندمش.وووووووووووووااااااایییییی باورتون نمیشه(میشه)معدلم پائین ترازسال های گذشته بودولی اول میگفتم شایدیه 20داشته باشم ولی دیدم نه 4تا20توکارنامم بود خلاصه دیگه تابستونمونم شروع شدولی منو مامانم خداروشکرمی کنیم که تجدیدنشدم والا وای به حالم میشد(گفتم عکس کارنامموواستون بذارم بعدفهمیدم هم خیلی تابلومیشه/هم پخش میشه/هم آبروم میره .پس نمیذارم)
راستی راستی امشب شب لیله الرغائبه (شب آرزوها)من پارسال به جای آرزوکردن کلی دعاکردم