با سلام و عرض و طول خسته نباشید و خداقوت و اینجور حرفا اومدم بگم که بنده قراره یه شخصیت تلویزیونی بشم
اصلا بخاطر همینه که مثل مجری ها سلام کردن(با یکم تغییر کوچیک)
خب راستش این تبلیغ چندروز پیش به دستم رسید
خب یعنی از این تریبون آزادهای جدی هست
منم امسال سال اولیه که میتونم رای بدم برای ریاست جمهوری و خیلی دوست دارم حتی توی یه ستادی هم اون زمان فعالیت کنم. از حال و هواش خوشم میاد.و از طرفی هم دیگه معلوم نیست تو دوره دانشجوییم از این تریبون ها برگزار بشه یا نه؟! فضای دانشجویی هم که خودش محشره.همه اینا دلیلی شد تا از خواب نازنینم بزنم و خودمو برسونم اونجا :D
چندسال پیش تو شهرمونم تریبون آزادی گذاشته بودنو من همش دلم میخواست برم حرف بزنم، واقعا شنیدن بعضی حرفا آدمو آزار میداد ولی امروز حرف خیلی آنچنانی نزدن که خونم به جوش بیاد
یه خبرنگار و دوربین هم اونطرف تر با بقیه مصاحبه میکردن.منم محو سخنرانی های دانشجوها بودم که یهویی میکروفون رفت تو حلقم !دیدم بالاخره خبرنگاره شخصِ مهمِ جمعیت که من هستمو پیدا کرده خخخخ
بهشون گفتم نمیشه مصاحبه نکنم؟:-) گفت چرااااااااااااا؟ :-( گفتمش خب باشه :-ا
اصلا هم استرس نداشتم ها .بار اولی بود که جلو دوربین مهمی میرفتم ولی نمیدونم چرا ریلکس بودم.همه هم نگام میکردن.
دیده بودن حجابم قابل پخش هست اومده بودن سراغم انگاری
جالب اینجاست که من همیشه از نظر خودم عقل کل هستمو شاه کلید مشکلات پیش خودمه! ولی اینبار که خبرنگار پرسید راه حل پیشنهادی شما برای حل کردن مشکلات کشور چی هست؟ مغزم انگار هنوز خواب مونده بود گفتم "نمیدونم"
هرچی تلاش میکردم چیزی به ذهنم نمیرسید،حتی مشکلی هم از نظرم دیده نمیشد! فقط کمی حرفایی که بقیه گفتنو نقد کردم براش که بنظرم اصلا قابل پخش نیستن حرفام چون خودمم نفهمیدم چی گفتم. چون اصلا قبلش راجبه موضوع فکرنکرده بودم و آمادگی حرف زدن راجبشو نداشتم ولی خب بعدش تا شب همش جوابای مختلف میومد تو ذهنمو خوشحالیِ اینکه ازم مصاحبه گرفتن تبدیل شد یجورایی به نگرانی و استرس که یوقت نگن این دختره چقد خنگه!!
دیگه منم گفتم بیام تو وبم بنویسم همه چیو تا یادم نرفته و یکم خالی شم.
ولی نقطه اووووووووووووووج مصاحبه جنجالی من اون زمانی بود که ازم پرسید رشتتون چیه؟ منم گفتم مترجمی زبان انگلیسی و خبرنگار گفت چه رشته باکلاسی و منم با نیش باز گفتم مچکرم :-)
دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول