ـ در خطبه اى که روز دوم خلافتش ایراد فرمود ـ : همانا من یکى از شما هستم آنچه براى شماست براى من نیز هست و آنچه برشماست بر من نیز هست .
ـ گـمـراه نـشـدم وکـسـى را گـمـراه نکردم آنچه به من سفارش شد از یاد نبردم من از طرف پـروردگار خود بینه اى دارم که آن را براى پیامبرش روشن ساخت و براى من تبیین نمود من در راه هستم (بیراهه نمى روم ).
ـ بـیعت شما با من بى اندیشه نبود و کار من و شما یکسان نیست من شما را براى خدا مى خواهم و شـما مرا براى خودتان مى خواهید اى مردم ! مرا به خاطر خود یارى رسانید به خدا سوگند که داد ستمدیده را بستانم و به مهارى سخت ستمگر را بکشانم تااو را به آبشخور حق درآورم هر چند خود نخواهد.
ـ بـه خدا سوگند که اگر شب را بر روى اشترخار تا صبح بیدار مانم و مرا در کند و زنجیرها کت بسته بکشند خوشتر دارم از اینکه در روز رستاخیز خدا و پیامبرش را به عنوان ستمکار دیدار کنم .
بـه خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمانهاى آنهاست به من دهند تا با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى خدا رانافرمانى کنم چنین نخواهم کرد.
ـ هـمـانا من در میان شما همچون چراغ در تاریکى هستم که هر کس به حریم آن درآید از نور آن روشنایى گیرد.
ـ مـى فـرمـود ـ : خـداى عـزوجل را آیه اى (نشانه اى ) بزرگتر از من نیست و براى خدا “نبا”ى “عظیم “ تر (خبرى بزرگتر) از من نه .
ـ از آن زمان که خدا را شناختم او را انکار نکردم .
ـ از آن زمان که حق به من نموده شد در آن تردید نکردم .
-----
منبع: میزان الحکمه، ج 1