سلام.خوب هستین؟
روز خودمو دخترای دیگه و تولد حضرت معصومه(س) (بر همگان) مبارک
خبرای جدید اینکه میرم کلاس شنای پروانه،با بچه های تیم مسابقاتی!!برای همین سخت میگیره استاد که برای مسابقات آماده بشن بچه ها.میگه 20دور طول استخرو برین تا گرم بشین!من 10تا میرم بسمه
دختر عمم میگفت برو کلاس کنکور.منم گفتمش تاحالا کسی فکرنکنم از بی سوادی مرده باشه ولی اگه بیوفتی تو آب و شنا بلدنباشی میمیری که!!
حالا تو این چندهفته آخر تابستون میخوام کامل وقتمو پرکنم که یه وقت فکرم منحرف نشه که یه وقت برم درس بخونم خدایی نکرده برا کنکور!!
رفتم کلاس طراحی سایتم اسم نوشتم که نصف بیشتر هزینه رو گرفتن ولی هنوز زنگ نزدن که کی کلاسا شروع میشن.
دیگه اینکه هردفعه خداروشکر یجوری جور میشه که برم شنا! امروزم رفتم خونه همسایمون که خاله بابامه.دیدم میخوان برن شنا.منم از خداخواسته رفتم باهاشون رودخونه.جای شما خالی..
چندروز پیش دیگه داشتم دق میکردم تو خونه.بابامو گفتم بریم بیرون.ساعت11شب! رفتیم یه دکه ای بود بابام گفت نوشابه میخورین؟ من گفتم نه مامانم گفت آره.
بعد دیدیم رو شیشه دکه نوشته قهوه تلخ! گفتیم بخریم ببینیم چجوریه.
(رو عکسا کلیک کنین بزرگ میشن بنظرم)
وای چشمتون روز بد نبینه....مزه زهر مار میداد(البته نخوردم زهرمار)
نصف این فنجون فسقلیو خوردم نزدیک بود تمام محتویات بدنمو بیارم بالا.
ولی برا یبار خوردن و تجربه کردن بد نیست خوردنش.
آدرس اون دکهه رو هم بدم اگه همشهریام دوس داشتن برن بخرن بخورن.
بعد از پل جدید اون جادهه که میره اندیمشک.روبروی کتابخونه مخبر.دور فلکه.ما به اون فلکه میگیم آب رنگیا! یا میدون مداد شمعی!!همون میدون شیخ انصاری رو میگم.
خب بعد از اون تجربه تلخ هم نوشابه واجب شدم که طعم دهنم عوض بشه و لواشک خریدم که باز حالم بهتربشه!فک نکنین نوشابه رو کامل خوردم!یه قولوپ خوردم
بعدشم رفتیم یه جایی پیدا کنیم که دخترگلشون شنا کنه ولی خیلی تاریک بود خودم گفتم غلط کردم نمیخوام.
................................
چندروز پیشم در یخچالو که باز کردم دیدم این تو یخچاله.گفتم این خربزس یا کدو تنبل؟؟؟؟!
مامانم گفت تا ببینیم توش چجوریه! عکسشو بزن تو وبلاگت.( ببین خودشون گفتن ها )
از این عکس نمیخواستم نشون بدم که چی تویخچالمون هست! میخواستم سه بعدی اندازه خربزه رو درک کنین.
اینم از داخلش...
من موندم این همه هسته چرا آویزونن؟ از کجا تولید میشن پس؟؟
این جوک هم همینجوری!!
طریقه خرید هندونه توسط بابام :
بو کردن هندونه
پرت کردن و گرفتنش از رو هوا
وزن کردن با دست
شمردن خطهای هندونه
زدن روی هندونه و شنیدن صدای مورد نظر
نگاهِ عالمانه به اطرافیان در میوه فروشی که آره آقا من
این کارم
خریدن هندونه
آوردن به منزل
همه رو چنگال به دست جمع کردن
دست و سوت و جیغ و هورای حضار
پاره کردن هندونه
پذیرایی از اهل منزل با هندونه سفید و با طعم خـــــیار :|
................................
اینم پنج شنبه گرفتم ورودی پل قدیم.