سلامٌ علیکم
امروز با خانواده یه دو ساعتی رفتیم کنارآب (رودخونه دز) بعد من شنا نکردم!!فک کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن ، اصن یه وضی..میشه گفت اولین بارم بود که شنا نکردم فقط تا مچ پامو گذاشتم تو آب که خود آب اومد بالا یکم خیش شد شلوارم.
جالب بود و خوب بود بقیه شنا کنن و تو فقط نگاشون کنی.تجربشو نداشتم از بس هر دفعه آب میبینم مثِ ندیده ها میپرم توش
حالا وظیفه عکسو فیلم گرفتن از بقیه و گوش دادن به دستور خواهرم که هی میگفت برو چاقو رو بیار هندونه قاچ کنیم و منم عمل نکنم گردن من افتاده بود،سخت بود خب!!!!
وای فک کن هی پسرا از بالای پل میپریدن پایین
پل قدیمه
اینم پل جدیده
من روی آسیاب های قدیمی وایسادم
اینم بافت قدیم شهرم دزفول.اونم چادرمونه
موقع برگشتن منو دخترخواهرم از اون پله ها اگه میتونین ببینین بالارفتیم.وسطاش به غلط کردم افتادیم،نفسمون بالانمیومد.
میگم اینا که از این فاصله شیرجه میزنن بعدا خدایی نکرده زبون خودشون لال اگه بخوان خودکشی کنن چه غلطی میکنن؟!
محلی که وایسادم آسیبای قدیمین و اول پل هم ساخته ی دوران ساسانیانه
اینم بالای اون پله ها که گفتم..
........................
حالا یه تفعلی بزنیم به حافظ دوستان..
فک کنم حافظ گشنش بوده بیخیال شعرشده
این کتابچه رو خالم از شیراز سوقاتی اورده ولی داخلش مسقطیه!شکلش شکله دیوان حافظ!
بعد خالمم پیش مرقد سعدی اینارو خریده!!
اصن حال میکنم که چــــــــــــــقــــَــدر تو فکر حاشیه و فضای اطراف عکسمم!
.............................................................
اللهم عجل لولیک الفرج..