سلام..
امروز رفتم مانتوشلوارو کیف مدرسه بخرم، کتاب مدرسه خریدم برگشتم!!
یه4سالی هست که تابستونو زمستونو بقیه ی فصل هادارم ازاین کیفم استفاده میکنم.خیلی دوسش دارم:).جنسش لیه.ولی دیگه پکیده توخودش بدبخت!
یه فکریم باید به حال این جامدادیا کنن!من از یه جامدادیم3سال استفاده میکنم چون چیزی شبیهش که تک باشه یا خوشگل پیدا نمیکنم!
کلا من معروفم به جامدادیام!پارسال همجنس جامدادیم یه دختری هم شالش اون جنسو رنگ بود!الآنم باید جامدادی بخرم!
کتابامو نشون مادربزرگم دادم میگم ایناعامل بدبختی منن!مامانم میگه عامل رسیدن به هدف هاهم هستن!گفتم هدف بخوره توسرم!
(البته خداکنه برسم به اهدام!)..دعا کنید..
از یه لحاظ ناراحتم که هم رشتم سخته (تجربی) هم من تنبلم!!هم اینکه مث فنیا نمیتونیم یه سال زودتربریم دانشگاه!
و از یه لحاظم خوبه که دیر تر میریم دانشگاه و بیشتر توحالوهوای مدرسه و دوستام میمونم
*راستی*..
به احتمال بسیاربسیاربسیار متوسط!(یعنی نه زیادونه کم)
هفتم میرم اردو بسیج طرح صالحین............کجا؟ شهرکرد
یه بار چندوقت پیش ازبسیج زنگیدن خونمون من طبق معمول خواب بودم!بعد مامانم بیدارم کرد گفت از بسیج زنگ زدن گفتن از کل شهر یه نفرو میخوان ببرن اردو!منم که مطمئن بودم اون یه نفر من نیستم اصلا حرکتی نکردم!بعد مامانم گفت تورو انتخاب کردن!وای داشتم ذوق مرگ میشدم!
مامانم گفت برو از بابات اجازه بگیر ببینیم چه جوابی بهشون بدیم(به بسیج)..
خب منم مث بچه های خوب پاشدم رفتم گفتم بابا زنگ زدنو اینا حالا میذارین برم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!
با کمــــــــــــــــــــــــال آرامش گفت نه!
گفتم چرا؟..گفت اخلاقت بده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!آخه من کجام بداخلاقه!
خلاصه نذاشتن برم تا دوباره زنگیدن گفتن اون یه چیزدیگه بودحالا این طرح صالحینه میای؟اسمتو بنویسیم؟با دوستای اردو طرح صالحین پارسال که رفته بودیم خرم آباد قرار گذاشته بودیم که این اردو هم بریم..خب منم گفتم آره اسممو بنویسین...(حالا یه فکریم برا بابام میکردم!)
برا اینم رضایت نمیداد بابام..دیروز یه نمه راضی شد..خداکنه راضی بمونه تا برم اردو
پارسال که اردوگاهو گروه ما ترکوند! مسئول پشت مسئول هی میومدن تذکرمیدادن!حالا امسال شااااااااااااااااااید یه نمه آرومتر باشیم..
یعنی من میخوام مثل پارسال بی خوابی نکشم تا صبح!آخه همش کلاسه، پارسال نمیشد چرتم زد سره کلاس..آخی این شکلکه چقده خوشمله »
خب حالا یه انتقاد:
آقا،خانم،ما دانش آموزا چه گناهی کردیم که باید مث ابتداییمون هرسال یه رنگو بپوشیم؟؟!
میگن این کارو میکنن که اونایی که نمیتونن مانتو بخرن سخت بهشون نگذره!خب راستم میگین..
ولی اونایی که پول ندارنو نمیخرن مثلا امسال که مانتو خریدن میرن تنگش میکنن ساله دیگه هم میپوشنش!بعد وسطه سال مدیروناظم همونارو مجبورشون میکنن که برن مانتو بخرن!یعنی بالاخره باید برن بخرن...پ دیگه ما چرا باید هرسال یه رنگه مزخرفو بپوشیم؟هوم؟؟!گناه داریم خو.......
تازه از وقت کلاسمونم میگیرین تا اون دانش آموزایی که مانتوهاشونو تنگ میکنینو تنبیه کنین!(حالا نه منم چقد از این موضوعِ گرفتنه وقت کلاسناراحت میشم!!)
پیارسال پسر داییم با قیافه عصبانی اومده بود میگفت ایــــــــــــــــــنهمه سال یونیفرم مدرسه نداشتیم حالا که رفتیم سوم راهنمایی برامون ینوفرم گذاشتن اونم یه رنگی تو مایه های یاسی و بنفش!!!!!!!!!!!!
یعنی آخره ضایگی!!
این عکسم عکسه عروسکه خودمه:):
راستی راستی راستی ................
الان وبم یه جورایی شده همونی که میخواستم!
قالبش که با عنوانش همخونی داره..
اسلایدرم همونجایی که میخواستم هست..
آهنگشم قشنگه..یه روز یهویی به طور اتفاقی اون چندتا آهنگیو که دوس داشتمو توی نت پیدا کردم..
تشکر میکنم از خواهرم و شــــــاهد که طراحه قالبمه
.
.
پ ن : عکسا و مطالب مربوط به اردوی پارسالم توی آرشیو ها هستن..اگه دوست داشتین سری بزنید..