سلام
بالاخره بعدازچندین وقت میخوام خودم تووبلاگم بنویسم.ازخاطراتم.ازضایع بازیم!
خب امروزم که اربیع بود وانشاءلله که اجرتونوامام حسین بده
امروزمنم مث بقیه و مث هرسال پاشدم تابا هیئت مردمی برم توی شهرما(دزفول)راهی رو که باید طی میکردیم تاامام زاده محمدبی جعفرطیارهست.ولی امسال من این راهوپیاده نرفتم!باماشین رفتم تاپیش شرکت اقواممون که دم درش به مردم نذری میدادن. شرکت وسط راهه
بعدشم که مادرم اومدو گفت که زنداییش بهش گفته که باهم بریم!من فک کردم منظورش اینه که بازنداییش بریم پیاده تاامام زاده
ولی بعدکه هیئت ازجلومون ردشد گفتم پس چراپانمیشین بریم!گفت خب بذارهیئت بره خلوت شه که راه باشه برگردیم!منوباش که منتظربودم که باهیئت برم
حالااین هیچ..بعدش دیدیم زنداییه مامانم گفت خداحافظ!!ورفتن!!معلوم نبودمامانم زندایی منظورش ازاین که میخوام باهاتون بیام چی بوده!بعدشم سوارموتورشدنو رفتن!(پس ازاولم قرارنبوده باهاشون بریم)
خب بالاخره منومادرم پیاده خواستیم برگردیم تاشایدبین راهم کسی دلش به رحم اومدو برسوندمون!
بین راه مامانم گفت پول گذاشتم توجیبم ولی وسط راه دست کردم توجیبم دیدم نیست!بین راه افتادن!گفت توی پلاستیک آرایشی بهداشتی بوده منم گفتم پس تواین شلوغی کسی برش نداشته نزدیک که شدیم بگوکه دنبالش بگردیم.گفت باشه!
من کتاب زیستم دست مامانم بودبرده بودم کتابوکه توشرکت بخونم که انقدسروصدابود نخوندم
من جلوترازمادرم بودم یهو یه موتوری ازپیشمون رد شد مامانم گفت کتابتو دزدید!!!!!!!!!!!
مامانمم برگشت که ببینه رو زمین نیوفتاده؟ چیزی ندید!
من نگا موتوری کردم گفتم خب کتاب که به دردش نمیخوره حتمامیندازدش زمین!
ولی پررو برگشت دستشم به نشونه ی زرنگی برد بالامث دست تکون دادن.اعصابم خرد شد تاداشت موتوری نگاه میکرددستمو کشیدم طرفش گفتم برش گردون!فحشیم بهش دادم
بعدبرگشتم نگاه مامانم کردم مامانم گفت : بردش
بابغضو ناراحتیو راحتی ازاین که فردابه دبیرمیگم کتاب نداشتمو نخوندم گفتم: مامان!
بعدتواون گیرودارمامانم دوباره نگاه پشت سرش کرد
چی دید؟
خب معلومه!!!!!!
کتابم روی زمین افتاده بود.یعنی موتوری به مامانم خورده بودوکتاب ازدستش افتاده بودرو زمین بعدمامانم فک کرده بود که دزدیدنش!
پس نتیجه هم این شد که ضایع شدم واین که اون موتوریه بنده خدا دستشو به نشونه ی معذرت خواهی برده بالا نه زرنگی!!!!!
پارسالا خیلی خسته میشدیم..گرممون بودو تشنه وبالاخره یه وانتی اتوبوسی چیزی گیرمیومد میرسوندمون.ولی امسال خداروشکر یه 206 موند واسمون رسوندمون