سفارش تبلیغ
صبا ویژن
(✿◠‿◠) kolbehf1.ir .•°*
چندخواهروبرادرمعمولی !!!!

خانه شماره یک.

نصف شب است، مهدی سرش را بالا می‌آورد و فاطمه سادات که معصومانه خوابیده است را تماشا می‌کند، از روی میز کنار تخت گوشی موبایلش را در می‌آورد و سرش را در گوشی فرو می‌کند.
پیامکی می‌نویسند:
"بیداری خوشکل؟" ارسال می‌کند به مهندس علوی...
دوباره فاطمه سادات که معصومانه خوابیده است را تماشا می‌کند.
دستی به موهایش می‌کشد و نوازشش می‌کند...
دوباره سرش را می‌کند در گوشی...

خانه شماره دو.

مریم پیامی نمی‌دهد... مریم شرم دارد... مریم می‌داند مهدی زن دارد مریم می‌داند مهدی شماره‌اش را الکی گرفته است و وقتی صدایش را شنیده است دیگر ولش نکرده است...
مریم می‌داند او پسر همسایه‌شان است و تازه از مکه و ماه عسل برگشته‌اند.
مریم او را می‌داند و می‌شناسد و مهدی مریم را نمی‌داند و نمی‌شناسد..
.

خانه شماره یک.

مهدی دوباره سرش را در گوشی می‌کند فاطمه سادات خواب است، به گمانش خدا هم خوابیده است و این صحنه‌ها را نمی‌بیند...
اسمس دیگری می‌دهد:
"این ناز تو اوج نیازت منو کشته... دوست دارم بغلت کنم و سرمو بزارم رو ...."

خانه شماره دو.

مریم گریه می‌کند و گوشی‌اش را خاموش...

خانه شماره یک.

مهدی موهای فاطمه سادات را نوازش دیگری می‌کند و همسرش بیدار می‌شود... نگاه عمیقی به صورت و ریش‌های پر پشت و بلند و قیافه معصوم شوهرش می‌کند...
با خود می‌گوید:
چه شوهر خوبی دارم... قربونت برم پا شدی نماز شب بخونی...

خانه شماره سه.

احسان سرش پایین است، شرم دارد به صورت فاطمه سادات نگاه کند، برادر دختر می‌گوید:
خب اینم فاطمه سادات خانم... راحت با هم صحبت کنید... بحث ی عمر زندگیه خجالت نکشید... توکل بر خدا... من میرم با اجازه...

برادر دختر از اتاق خواب خواهرش خارج می‌شود و احسان شروع می‌کند به صحبت کردن:
بسم الله الرحمن الرحیم...

فاطمه سادات به عکس رهبرش در گوشه اتاق خیره می‌شود و می‌گوید:
من خیلی ولائی هستم، قبول داشتن رهبر برام خیلی مهمه، نه قبول داشتن حرفی، قبول داشتن عملی...

احسان در خصوص حرف‌های رهبر از ساده زیستی و ازدواج ساده صحبت می‌کند، دختر می‌گوید:
من حرفای حضرت آقا رو در مورد ساده ازدواج کردن قبول ندارم!

پسر با خود فکر می‌کند آیا این دختر واقعا ولائی است؟!

خانه شماره چهار.

مهدی در اتاقش را قفل می‌کند و کت و شلوارش را تنش می‌کند، وب‌کمش را روشن می‌کند و خودش را به زینب نشان می‌دهد، از زینب تقاضای عکس می‌کند!
قصدش ازدواج است!!! این یازدهمین دختری است که اینترنتی خواستگاری‌اش می‌کند و از آن‌ها عکس می‌خواهد...
زینب عکسی دروغی را از اینترنت به او نشان می‌دهد... یک دختر محجبّه است...
زینب می‌گوید:
چقد تو قیافت مظلوم و مثبته... مثل شهداء...
مهدی می‌گوید:
اتفاقا آرزوم اینه توی شلمچه عقد کنیم...

مهدی هم زمان با زهرا در حال چت کردن است، می‌گوید دوست دارد شماره زهرا را داشته باشد تا نصف شب‌ها برای نماز شب و اول وقت‌ها برای نماز اول وقت به زهرا میس‌کال بیندازد...
زهرا قند در دلش آب می‌شود... با خود می‌گوید:
وای چه پسر خوبی...
شماره‌اش را در صفحه مسنجر می‌نویسند...

مهدی شماره را در گوشی ذخیره می‌کند:
مهندس جلالی...

خانه شماره سه.

فاطمه سادات شماره‌‌اش را به محمد می‌دهد و محمد به او میس‌کال می‌اندازد...
فاطمه سادات شماره را سیو می‌کند:
سمانه!
قرار است با هم در خصوص ولایت فقیه بحث کنند و مشاوره بدهند و قرار است محمد فاطمه سادات را راهنمایی کند!

شماره محمد به نام سمانه در کنار شماره‌های چند پسر دیگر قرار می‌گیرد...

خانه شماره دو.

از دفتر آقا تلفن می‌زنند و وکالت می‌گیرند...
دقایقی بعد احسان و مریم به عقد یکدیگر در می‌آیند.
دو ولائی واقعی باهم ازدواج می‌کنند...

خانه شماره سه.

مهدی سرش پایین است، مثلا شرم دارد به صورت فاطمه سادات نگاه کند، برادر دختر می‌گوید:
خب اینم فاطمه سادات خانم... راحت با هم صحبت کنید... بحث ی عمر زندگیه خجالت نکشید... توکل بر خدا... من میرم با اجازه...

مهدی شروع می‌کند به صحبت کردن:
بسم رب الشهداء و الصدیقین...

فاطمه سادات می‌گوید تا به حال با هیچ نامحرمی رابطه نداشته است، صدای زنگ اسمس موبایلش می‌آید... پیام از سمانه...
فاطمه سادات کمی بیشتر خودش را در چادرش می‌پیچد و مهدی با خود می‌گوید که چه دختر محجبه‌ای است این فاطمه سادات...

نزدیک نماز است فاطمه سادات و مهدی حدودا به توافق رسیده‌اند و به زودی ازدواج خواهند کرد...
دو ولائی دروغی با هم ازدواج می‌کنند...
زنگ اسمس موبایل مهدی می‌آید پیام از
مهندس جلالی...
نوشته است:
این بار یادت رفت منو برای نماز اول وقت خبر کنی خودم بهت اسمس دادم داداشی!

خانه شماره یک.

فاطمه سادات و مهدی نماز صبح را به جماعت خوانده‌اند و در سجاده نشسته‌اند...
صدای زنگ اسمس فاطمه سادات...
پیام از سمانه سید...
سلام امروز میای باهم دیگه بحث ولایت فقیه کنیم؟ پارک لاله ساعت سه...
التماس دها خواهرجونم...

فاطمه سادات به مهدی می‌گوید امروز با دوستش سمانه قرار دارد... و بعد از دانشگاه نمی‌آید خانه...
مهدی لبخندی می‌زند و گوشی‌اش را در دستش می‌گیرد و یک پیام به زهرا می‌زند:

سلام آبجی امروز میای بریم کهف الشهداء ولنجک؟!


چهارشنبه 90/7/6 | اف 1 | محبت شما
درباره من

سلام. اف1 یعنی: افش که منظورم همون اف خارجکیه و اوله اسممه!1هم هم بخاطره اینکه تکم،هم از نظر شماره دفتری شماره1 کلاسمونم،هم اول حرف فامیلیم اولین حرف حروف الفباست.. .................................... افتخارات وب: در مسابقه وبلاگ نویسی با موضوع امام علی(ع) نفر 2 شدم و 15 هزارتومنم بهم دادن! ..................................... آدرس وبلاگ دیگم: www.basijif1.parsiblog.com
....
وبلاگ دوستام
نسیم معرفت
به سوی فردا
ازهردری سخنی -ازهرکجا تصویری-درپارسی بلاگ
♫♪زیبـــاے مُرداب ♪ ♫
فتوبلاگ حسین کارگر
محفل آشنایان((IMAN))
اسپایکا
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
بهارانه
کلکسیون تمبرخانواده شهید محمدسخنی وجمیله رمضان
اسیرعشق
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
جوک بی ادبی
گیاه پزشکی 92
BABAK 1992
آسمون ریسمون(محرو)
تراوشات یک ذهن زیبا
ܓღ فـــرقــ بــیــنـــ عـشــقــ و دوسـت داشــتــنــ
ردِ پای خط خطی های من
سرزمین رویا
چون میگذرد غمی نیست
* ^ــ^ * تسنیم * ^ــ^ *
یه روز خوب میاد ...
جون عزیزت بیاتو...
جیغ بنفش در ساعت 25
اس ام اس
سلام محب برمحبان حسین (ع)
I AM WHAT I AM
فقط خدا
به وبلاگ بر بچون دزفیل(دزفول) خوش اومهِ
غزلیات محسن نصیری(هامون)
Hunter
آتیه سازان اهواز
*دلم برای چمران تنگ شده.*
شعر و شکر ...
نیلوفر مرداب
صاعقه
همکلاسی دزفولی
هوابس ناجوانمردانه سرد است...
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
خط خطی های یک دخترروانی...
mohammad
دنیافقط یاس
سه ثانیه سکوت
هیســــــــــ آروم بیاتو... خلوت ام نشــــکنه :(
خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا
دل شکسته
خاکریز ولایت
قدیسان مرگ
فقط برای سرگرمی
نــیــمــبـــاز
آسمان آبی
خادم المهدی
$$$$ دخمه ی خونین $$$$
نی نی شاهد
شاهد
ملاجولای دزفولی
یاربسیجی
دخترک چوبی
پسردزفولی
ورود بی حالا ممنوع
دزفول چت
دانلود سنتر نقطه سفید
نقطه سفید
تفریحگاه(دزچت)
پیک سرا
·•●✿❤בِل نِوشتِہ هاےِ مَن❤d
مرگ احساس
پادشاه دلها
شلمچه چهاربرج
عشق سرخ من
سوزستان
به رنگ آبی
حمیده جون
ایران منیجر
سروش
فقط خدا (یلدا)
کانون علمی بسیج دانشجویی دزفول
ختم قرآن ، ختم صلوات --- توشه آخرت
منابع و سوالات کنکور ارشد, کتاب و کتاب خوانی، فنون مطالعه
سوالات کارشناسی ارشد 91 , 92
【∂Đιss ℓσνє ℓ
به یادتم
عمو همه چی دان
طب هسته ای دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
بقیه