پيام
+
چرا خدا و آقا و بابام نميذارن برم مشهد ؟؟؟؟؟؟؟
هيچکي منو دوس نداره:(
من خييييييييييييلي بدم:( :( :( :(
با اين حال مريضم دارم زار زار گريه ميکنم...
من حرمــــــــــــــــــــــــ ميخوااااااااام
مهلت ثبت نام داره تموم ميشه.راضي نميشن که بذارن برمممممم
دارم با اين حالِ مريضم زار زار گريه ميکنم
خدااااااااا
يا امام رضا(ع)..
يه جاي کنج مثه اين عکس ميخوام بشينم گريه کنم..
اصن ميخوام بميرم:(
*دعام کنيد*

نگارستان خيال
94/2/17
آشيانه سخن
سلام انشاالله به وقتش امام رضا دعوتنامه شما رو هم امضا مي کنه.ناراحت نباش
← اف1 ✿
کلا من آدميم که احساساتمو بروز نميدم...ولي ميبينم چندساله دلم ميخواد برم ولي جور نميشه،حالا هم که ميشه جور بشه نميذارن...نميتونم ديگه:(
آشيانه سخن
خب عزيزم حتما صلاح نيست.البته با اين عکسي که گذاشتيد دل من هم کم کم داره هوايي ميشه:))
← اف1 ✿
ميدونم نيست ولي آخه چرا؟ يه مشکلي دارم حتما ديگه
نور الزهراء
مصلحت تون رو خانواده بهتر مي دونن-- منم تو سن شما برا رفتن به راهيان نور همين كارها رو كردم ولي قبول نكردن كه برم --الان يادم مي افته خندم مي گيره
*ري را
در اين مواقع کاري از دست هيچکس برنمياد مگر اينکه خود امام رضا بخواد :)
آشيانه سخن
اعتقاد من اين که نه اون موقع که ميريم زيارت اهل بيت بنده خاص هستيم نه اون موقع که نميريم يه مشکلي داريم در هر دو حالت نه بايد مغرور بشيم و نه نااميد.يه وقتا بايد فکر کنيم شايد خدا برنامه بهتري برامون داره.
زندگي كارواني
: (
← اف1 ✿
نورالزهرا خيرسرم دانشجوام! گريمم تو اتاق تنها دارم ميکنم.نه جلو خانوادم
← اف1 ✿
احتمالا همين جوره آشيانه سخن
نور الزهراء
منم سوم دبيرستان بودم -- زيارت امام عليهم السلام به اسمتون نوشته شده
← اف1 ✿
فعلا چندوقته هيچ چيز بر وفق مرادم نيست
* وکيل *
شهادت نصيبتون ....
← اف1 ✿
ممنونم.ايشالله
*ري را
ياد کارگاه . ا خودم افتادم ... هي
← اف1 ✿
کارگاه؟ جريانش چيه؟!
*ري را
ارتقاء توان م . ف :) بايد ميرفتم که مادر نذاشت چقدر حرص خوردم :)
← اف1 ✿
حالا بقيه خانواده فکرميکنن که زياد من حرص نميخورم!
*ري را
حرص من بخاطر دو چيز بود ... يکيش براي اين بود که پدر حرفي نذاشت ولي مادر ... :| در اين مواقع من اعتصاب ميکنم :)
← اف1 ✿
کلا من آدم بيخياليم..براي چيزيم زياد اصرار نميکنم چون بدتر ميشه..يا اگه راضي بشن به انجام اون کار اندفه خودم عذاب وجدان ميگيرم که راضي نيستنو من مجبورشون کردم
*ري را
آخرين باري که اين احساس و داشتم چهار يا پنج سال پيش بود :)
← اف1 ✿
عذاب وجدان يا اينکه نذارن بري؟
*ري را
عذاب وجدان
← اف1 ✿
من خيلي اين احساسو پيدا ميکنم
*ري را
نه چون ديگه به من عادت کردند که اينور و انور باشم منم ديگه دچار اين احساس نميشم
← اف1 ✿
عذاب وجدان براي همه چيز...مثلا يکي برام کاري بکنه و تشکر نکنم!
*ري را
آ ... از اين لحاظ ؟؟ نه من زياد دچار اين احساس نميشم :)
← اف1 ✿
:)
*ري را
:)
سنگ صبور
سلام انشاالله به وقتش امام رضا دعوتنامه شما رو هم امضا مي کنه.ناراحت نباش - آشيانه سخن
← اف1 ✿
باوشه