دوست من غصه چرا...؟؟؟
آسمان را بنگر که هنوز بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست
گرم و آبي و پر از مهر،به ما مي خندد...
يا زميني را که دلش از سردي شب هاي خزان نه شکست ونه گرفت...
بلکه از عاطفه لبريز شد و نفسي از سر اميد کشيد...
دوست من غم و اندوه اگر هم روزي مثل باران باريد يا دل شيشه اي ات،از
لب پنجره عشق زمين خورد وشکست...با نگاهت به خدا چتر شادي وا کن
و بگو با دل خود که خدا هست...
دوست من غصه اگر هست بگو تا باشد...معني خوشبختي بودن اندوه است...
اين همه غصه و غم، اين همه شادي و شور...چه بخواهي چه نه، ميوه يک باغند...همه را با هم و با عشق بچين...
ولي از ياد مبر پشت هر کوه بلند، سبزه زاري است پر از ياد خدا...
دلت بي غم و غصه باد...