مرگ قناری دیدن نداره
گلی که خشکیدچیدن نداره
میرم ازاینجا وقتی که خوابی
من اهل خشکی تواهل آبی
فقط میبخشیددیگه یه خورده قناری وگنجشک قاطی شدن
نمی دانم...
نمی دانم پس از مرگم چه خواهدشد
می خواهم بدانم کوزه گرازخاک اندامم چه خواهدساخت
ولی بسیارمشتاقم که ازخاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشدبه دست کودکی گستاخ وبازیگوش
واویکریزوپی در پی دم گرم وچموشش رادرگلویم سخت بفشارد
وخواب خفتگان خفته راآشفته ترسازد
وبدان سان بشکند
هردم سکوت مرگبارم را
دکتر علی شریعتی
پیامک زد شبی لیلی به مجنون
که هر وقت امدی از خانه بیرون
بیاور مدرک تحصیلی ات را
گواهی نامه ی پی اچ دی ات را
پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت
دعا کن مدرکت جعلی نباشد
زدانشگاه هاوایی نباشد
وگرنه وای بر احوالت ای مرد
که بابایم بگیرد حالت ای مرد
چو مجنون این پیامک خواند وارفت
به سوی دشت و صحرا کله پا رفت
اس ام اس زد از انجا سوی لیلی
که می خواهم تورا قد تریلی
دلم در دام عشقت بی قرار است
ولیکن مدرکم بی اعتبار است
شده از فاکسفورد این دکترا فاکس
مقصر است در این ماجرا فکس
چه سنگین است بار این جدایی
امان از دست این مدرک گرایی.
هرکی اومدتوزندگیم می بردمش تاآسمون
امروزمی شدرفیق راه فرداواسم بلای جون
نمیشه قلب عاشقو به دست هرکسی سپرد
نمی دونم بد می یاورد یا چوب سادگی شوخورد
هرچی که به سرم اومد تقصیرهیچ کسی نبود
هرچی که بودبه پای خودم توقصه هام کسی نبود
هیچ کس عاشقم نشد.هیچ کی سراغم نیومد
جواب کارخودمه هرچی بلاسرم اومد
تقصیرهیچ کسی نبودهرچی که بودبه پای من
فقط توبعدازاین نیامیون لحظه های من
رفاقتت مال خودت منت نزارروی
سرم
این قصه هاتموم شده دیگه نیادوروبرم
غصه نخور من هم کبوتری بال وپر شکسته ام
غصه هایم به وسعت آسمانند.آسمانی که پروازدرآن آرزوی من است.
ای کاش آسمان ببارد واین دل غمگین مرابا قطرات الماس خودنورانی کندوغصه هایم را پاک کندوتسکین دل غم خوارم شود.
آسمان بباردلم هوای یارم کرده.
سلام این جایکهوآسمون دلش گرفتوداره بارون میباره.ایشالله که سال 90سالی پربرکت برای همه ی مردم باشه مخصوصابرای شماوبلاگ نویسان عزیز.
گفتمش:دل میخری؟!
پرسید:چند؟!
گفتمش:دل مال تو.تنهابخند
خنده کردودل ز دستانم ربود تابه خودآمدم اورفته بود
دل ز دستانش روی خاک افتاده بود
جای پایش روی دل جامانده بود.
خدایادوکس راباهم آشنامکن
گرآشناسازی ازهم جدامکن.
باخون غم نوشتم غربت مکان مانیست
ازیادبردن دوست هرگزمرام مانیست.
اگرروزی دلت لبریزغم بود/گذارت برمزارکهنه ام بود
بگواین بی نصیب خفته درخاک یه روزی رفیق و دیوانه ام بود.
نگاهم کن که من محتاج آن چشمان دلتنگم
بگوبامن دوباره رازهستی راکه من بی توبه یک دنیاشقایق دل نمی بند.
زندگی مستطیلی است به طول غم
وبه عرض شادی وبه قطراشک
هرگزندیدم برلبی لبخندزیبای تورا
هرگز نمی گیردکسی درقلب من جای تورا.
به نامردان نامرد قسم خوردم
که نامردی کنم به نامردان عالم
نامه ای می نویسم بابرگ گندم
فراموشم مکن باحرف مردم.