خسته ام از این کویر
این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل
این سقوط ناگزیر
آسمان بی هدف
بادهای بی طرف
ابرهای سر به راه
بیدهای سر به زیر
ای نظاره ی شگفت
ای نگاه ناگهان
ای هماره در نظر
ای هنوز بی نظیر
آیه آیه ات صریح
سوره سوره ات فصیح
مثل خطی از هبوط
مثل سطری از کویر
مثل شعر ناگهان
مثل گریه بی امان
مثل لحظه های وحی
اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب
در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم
با تو در همین مسیر
از کویر سوت و کور
تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور
دیدمت ولی چه دیر
این تویی در آنطرف
پشت میله ها رها
این منم در این طرف
پشت میله ها اسیر
دست خسته ی مرا
مثل کودکی بگیر
با خودت مرا ببر
خسته ام از این کویر!
..
قیصر امین پور
سلام دوستان..........
خوبید؟؟؟؟؟؟
خوشید؟؟؟؟؟؟؟؟
سلامتید ایشالله؟؟؟؟؟؟؟
وای امتحانات نوبت اول تموم شدووووووووو باز از فردا باید بریم یریز مدرسه!!!!!! التماس دعا!!!!!!!!!!!!!!
اومدم اعلان وجودیتی از خودم نشون بدم بنابراین نشستم یکی یکی لینک دوستانمو خلوت کردم خلوت کردم تا شدن 14 نفر!!!!!
حالا این چندنفرم شاید کمتربشن یا شایدم زیاد تر!!!!!
یه پیشنهاد:
اگه تازه وب درست کردید یا میخواید بسازید و یا اینکه ساختیدو تو فکر تبادل لینک نبودید یا بودید!!!!!!یا اینکه میخواین به یه وبلاگ نویس تازه وارد کمک کنید، نگید که تبادل لینک کنه تا وبش تو وب های دیگه معروف بشه!!!!!!!!چون حالو روزش میشه مث منو به قول ما دزفولیا( کوتی) یعنی خیلی لینکدونیش شلوغ میشه....بدیشم اینه که نمیشه یهویی چندتا لینکوباهم پاک کرد! افراد با حصوله ای مثل من نیازه که بشینه و یکی یکی پاکشون کنه!!
خب دیگه برم...دیر وقته زشته
التماس دعا
خدانگهدارتون
.
.
عادت دل شکستن شاید با جواب دادن به همین سوال احمقانه بوجود آمد:
کوچولو مامانتو بیشتر دوست داری یا باباتو؟؟!
.
جداً خیییییییییییییییلی سوال چرتیه....اَه
امروز که از خواب بیدار شدم
...پنجره گفت: دنیا را بنگر!
سلام دوستان
چندروز بود که هم نت قطعو وصل میشد تو خونمون هم خودم درس داشتم و حس مطلب زدن تو وب رو نداشتم!
ولی ایندفعه بخاطر اربعین و عرض تسلیت و گذاشتن چندتا عکس از اربعین شهرستان دزفول اومدم مطلب بذارم
خیلی خوب مراسم برگزار شد .4شنبه شب با هیئت رفتم تا امام زاده سبزقبا و آخر شب هم رفتم خونه دایی مامانم شب موندم که صبح ساعت7 باهاشون رفتم گاراژی که سرراه عبور عزاداران به سمت امام زاده محمدبن جعفر بود تا هم کمکشون باشم برای پخش نذری ها و هم یه مهمون و شایدم مزاحم!!!!!
دیدنِ یه چیزایی آدمو ناراحت می کرد! اینکه چرا تو روز اربعین خانم ها با اون بدحجابی و آرایش کرده میومدن مراسم؟! بعضیا تذکر میدادنو خداروشکر بعضی ها هم گوش میکردنو حجابشونو درست میکردن..
یکی بود شلوار قرمز با چکمه بلند پوشیده بود!! به آجیم گفتم خب باید معلوم بشه دیگه کی طرف امام حسینه و کی......:(
یه خانمیم بود که وسط اون همه هیئت و مردها روی یه چیزبلند ایستاده بودو از تعزیه فیلم برداری میکرد!!!! آخه قحط فیلم برداربود؟؟؟!
یه بدترشم اینکه توی تعزیه ای که نه قیافه ها معلومن و نه صدایی از کسی در میاد بازیگرا خانوم بودن!!!!!! جلوی اون همه جمعیت تکون خوردن و برسرزدن زشته برای یه زن! مامانم میگه اصل تعزیه فقط باید آقایون بازی کنن نه خانوم ها!
دیگه چی بگم؟!! اینم عکس ها:
این قبل از رسیدن هیئت اصلی به مکان تعزیس.که خداروشکر گاراژ اقواممون نزدیکه جایگاه تعزیه بودو این عکسم مال قبل از اجرای تعزیه و هنگام درس کردن دکوره:
اینم گوشه ای از نذری ها که شامل : آش رشته و سیب زمینی پختس..من فقط حواسم نبود فلفلِ سیب زمینیاروخودم:دی..سیبش بهم نرسید...یه کاره خوبیم که کردیم این بود که یه میز مخصوص خانم ها که مسئولشم خانوم ها بودن گذاشتیم..ولی خب قاطی بودن مردم :دی
اینم که موقع اجرای تعزیس:
اینم که گویا هست! آخر مراسم:
اینم تعزیه (جابر) هست که ساعت 15:30 توی تکیه آزمون برگزار شد.
خداروشکر تو این تعزیه همه مرد بودن بجز بچه های اسیر.حتی با اینکه حضرت زینب رو نقششو یک مرد با صدای مردونش اجرامیکرد:
اینم آخر تعزیه جابر هست که مداحی بود:
یـــــــــــــــــــــــــــــــــــــاحسیـــــــــــــــــــــــــــــــــــن