سلام
ما آمدیم
22بهمن سال1393 (دزفول)
با پدر پا از خونه گذاشتم بیرون..
اول مسیر...
وسط مسیر...
شروع گرد و خاک...
و ما هم که صحنه رو ترک نکردیم...
و آخر مسیر راهپیمایی..
و جوونای مملکت اسلامی..
و با اقوام و تنهایی(!) برگشتم خونه..
خواهرمم با بادکنک مترسک درست کرده بودو تو مسیر ترکیده بود کله مترسکه..دخترخواهرم هی میگفت بادکونکم تیلیکید
روز خوبی بود خداروشکر:)
میگم من جاسوس دوجانبه حساب نشم؟؟ آخه رشتم مترجمی زبان انگلیسی هست بعد امروز هی میگفتم مــرگ بر انگلیس!!
الــــــــبته خوبه که آدم بتونه بفهمه دشمناش چه چیزایی میگن و تدبر کنه..بله اینجوریاس:)
رااااااااااااااااااااااااااااستی دیروز میگن تو جشن انقلاب که از شبکه خوزستان پخش شده منم نشون دادن آخه تو جشن شرکت کرده بودم...من که از دیدن خودم تو قاب جادوئی فعلا محروم شدم.
و من الله توفیق...
سلام
شرمنده نمیتونم زیاد دهنمو باز کنم خاک میره توش :)
خوبید انشاءلله؟
فردا ببینمتون ایشالله راهپیمایی22بهمن
دیشب تو این برنامه های چت گوشی خبررسوندن که تو پارک دولت دزفول جشنه و نمایشو...
ما هم رفتیم ولی سوت و کور بود..بعد رفتیم مجتمع فرهنگی دزفول دیدیم همه خبرا اونجاست! همه چیز درست بود فقط مکانشو اشتباه گفته بودن.از شبکه خوزستان هم پخش مستقیم داشت..
این آقایی که وسط عکس هستن خواننده ایه که برای دزفول و میهن ترانه خوندن ولی اسمشونو یادم نمیاد که بنویسم..خداحفظشون کنه
امروزم که آسمون قرمز یا به قول ینفر زعفرونیه!(پل قدیم دزفول)
اف1 هم که فضول
محلمونم که خاکی...والا آسفالت بود تا دیروز!
راستی آخرهفته رفته بودم برزیل (آبادان)..عجــب برفی میومد!
تو جاده پر بود از مه ،یه منظره زیبایی داشت.......(الکی مثلا ما نمیدونیم خاک بوده!)
تو دزفول تاحالا پیش اومده که چندتا پراید پشت سرهم ببینم..حالا تو آبادان چندتا ماشین پلاک اروندی پشت سرهم میدیدیم انقد که زیاد بودن.
در این مکان که تو عکسه...
یعنی کنار لنج ها..آقای احمدپور مخبر بازیگر طنز رو دیدیم که از جفتم رد شدن ولی من هیییییییچ عکس العملی نشون ندادم.بقیه ملت کلی عکس باهاشون گرفتن.جشنی گرفته بودن بمناسبت 22بهمن در آبادان که چندتا از بازیگرارو هم دعوت کرده بودن..
فکر کنم اینجا رود بهمن شیربود..
دو سری که ما میریم آبادان من دوست داشتم برم مسجد رنگونی هارو ببینم.حالا اینبار قسمت شد رفتیم..
این مسجد برای کارگران هندی و بنگلادشی ساکن آبادان در زمان قدیم ساخته شده که خیلی هم زیباست..
یادتون باشه هروقت رفتین آبادان فلافلشو و پاکوری اونجارو بخورین:)
دماغم از خاک میخاره دیگه حوصله فکرکردن ندارم که چی بنویسم...
التماس دعا
ســـــــــــــــــــــلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
از فرجه ترم یکی میپریم و میرسیم به تعطیلات انتخاب واحدی...
(این یعنی اینکه در حال حاضر قبــــــــول شدم یا پاس کردم درسارو)
خونه عمم بودم که دوستم توی واتس آپ پیام داد که این عکس انتخاب واحدمه ،منم میخواستم اون مدلی انتخاب واحد بکنم که تو یه کلاس باشیم.آخر شب داداشم که قرار بود بیاد دنبالم و ببردم خونه زنگ زد و دختر عمم هی داد میزد که نه نرو خونه.بگو نیان دنبالت که داداشم گفت من بیرون بودم حالا اومدم خونه یادم رفت بیام دنبالت،شب بمون خونه عمه.(اصلا چققققققققدر مهمم من که یادشون میرم!)
خلاصه فردا به خواهرم زنگ زدم گفتم برام انتخاب واحد کن.سه تا از کلاسا سریع پرشدن و مجبور شدم سه تا از درسامو مثل دوستم برندارم.
خلاصه شب یادشون نرفت و اومدن دنبالم.منم رفتم خونه و مودم اینترنت رو از پیش سیستم کندم بردم تو حال که آنتن بده و با گوشیم کلی چیز دانلود کنم ولی حواسم نبودو سیمشو زدم به برق و بـووممممممممم.....
دیگه من روی درسا و سایتو انتخاب واحدو ندیدم تا دیشب که مودم جدیدی وصل کردیم و امشب که اومدم پای سیستم.یعنی من دانشجوام ولی نمیدونم انتخاب واحد چجوری میکنن!اصلا تو عمرم صفحشم ندیدم.(الآن متوجه شدین که من ندید بدیدم؟!)
....
چهارشنبه منو دوستم و دوتا دیگه از دوستام که دانشجو نیستن رفتیم دانشگاه.من کاری داشتم و همچنین میخواستیم دور هم باشیم..خیلی خلوت بود دانشگاه..خیلی هم خوب بود گردشمون...بعدشم رفتیم بازار یکمی چرخیدیم.
خب بگذریم..
اینجا دزفول است..
آخ راستی ببخشید انقدر خاکیم .بخاطره پاکی و کثیفی نیست ها!!! بخاطره خاکی بودنِ مردم دزفوله...بله یکم هم چاشنی گردو خاک داریم فقط..مدیونین اگه فکر کنین خاکی بودنم بخاطره گردو خاکه!
دیشب یه آزمایش الهی برامون خدا ترتیب داد تا بفهمیم اگه کفشامون زیر خاکی بشن چه شکلی میشن...نگاه کنین..
سمت چپی نمونه آزمایش شدست در زیر آسمان خدا در یک شب خاکی...تفاوت را احساس کنید:)
امروز ظهری هوا خوب بود همه رفتن گردش.عصری هوا دوباره خاکی شد ولی بازم ما رفتیم نمایشگاه غذا تو پارک دولت .اننننننننننقد شلوغ بود...به قول داداشم مثل جاده های تهرانن که به شمال ختم میشن.همه داشتن از گردش برمیگشتن.نمایشگاهم شلوغ بود.فکرکنم خیریه بود.
دیگه در حال حاضر مطلبی به مغزم نمیرسه... موفق باشید..التماس دعا :)