.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
.I Love you
.I Love you
.I Love you
..I Love you
...I Love you
....I Love you
.....I Love you
......I Love you
.......I Love you
........I Love you
........I Love you
........I Love you
.......I Love you
......I Love you
.....I Love you
....I Love you
...I Love you
..I Love you
سلـــــــــــــــــــام..
ازقدیموندیم گفتن(کاردخترنکردنش بهتره!).مث من که رفتم خونه داییم بادمجون سرخ کنم پام خوردتوشیشه روغنوشیکست!.
خواهرم میگفت توهمش بایدسوژه درست کنی برا فیدات؟!:دی.فیدش کن که باورکنن دختری!.
شوهرخواهرمم میگفت عکسشو بگیربزن توپیامرسان!منم بچه حرف گوش کن اطاعت امرکردم:دیی
حالا این فعلا آپشه!
اینم که گربست..
ایـــــــــنــــــــــــــم هنرنیمه عکاسیه منه!!
اینم یه حلزونه در حال صعور از برگ بوته ی اولووراس!
اینا هم نی نی ان!!!!!!!سرگرم حلزونه
پا به پای کودکی هایم بیا کفش هایت را به پا کن تا به تا
قاه قاه خنده ات را ساز کن باز هم با خنده ات اعجاز کن
پا بکوب و لج کن و راضی نشو با کسی جز عشق همبازی نشو
بچه های کوچه را هم کن خبر عاقلی را یک شب از یادت ببر
خاله بازی کن به رسم کودکی با همان چادر نماز پولکی
طعم چای و قوری گلدارمان لحظه های ناب بی تکرارمان
مادری از جنس باران داشتیم در کنارش خواب آسان داشتیم
یا پدر اسطوره دنیای ما قهرمان باور زیبای ما
قصه های هر شب مادربزرگ ماجرای بزبز قندی و گرگ
غصه هرگز فرصت جولان نداشت خنده های کودکی پایان نداشت
هر کسی رنگ خودش بی شیله بود ثروت هر بچه قدری تیله بود
ای شریک نان و گردو و پنیر ! همکلاسی ! باز دستم را بگیر
مثل تو دیگر کسی یکرنگ نیست آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟
حال ما را از کسی پرسیده ای ؟ مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟
حسرت پرواز داری در قفس؟ می کشی مشکل در این دنیا نفس ؟
سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟ رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟
رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟ آسمان باورت مهتابی است ؟
هرکجایی شعر باران را بخوان ساده باش و باز هم کودک بمان
باز باران با ترانه ، گریه کن ! کودکی تو ، کودکانه گریه کن!
ای رفیق روز های گرم و سرد سادگی هایم به سویم باز گرد!
کاش روز دیدنت فردا نبود!!! کاش میشد هیچ کس تنها نبود ... کاش میشد دیدنت رویا نبود ..... گفته بودی با تو می مانم !! ولی ..... رفتی و گفتی و اینجا جا نبود .... سالیان سال تنها مانده ام ..... شاید این رفتن سزای من نبود ...... من دعا کردم برای بازگشت ...... دست های تو ولی بالا نبود ...... باز هم گفتی که فردا میرسی ...... کاش روز دیدنت فردا نبود !!!
دیروز ما زندگی را به بازی گرفتیم امروز، او ما را ... فردا ..
احساس تو نسبت به من از نظر عشق کدامیک از گزینه های زیر است ؟
الف ) گزینه ب
ب ) گزینه ج
ج ) گزینه د
د ) میمیرم برات !!!
سلام
دیشب بازنشستگان رو به صرف شام و کادو گرفتن دعوت کرده بودن،
که پدرمنم جزوشون بود و رفتیم!نمازمونم توی مسجد اونجا خوندیم که چندوقت پیش یه شهید گمنام گرامی رو اونجا به خاک سپرده بودن
این عکس مال اون اولاس که چند هفته از خاک سپاریشون میگذشت:
بعد از مراسم رفتیم شهراندیمشک که خییییییلی نزدیک شهرخودمونه، مامانم اینا میخواستن برن پیش یکی از اقواممون برای تسلیت فوت دامادش
من پیشنهاد دادم که تا وقتی که برگردن منو برادرم بریم خونه ی خالم که همون نزدیکیا بود!بابام تا لحظه ی آخرمیگفت شما هم بیاین
بالاخره راضیش کردیم که ما بریم خونه ی خالم..
من از قبلش به برادرم گفتم که اول بزنگ به خاله ببین هستن!اگه نبودن سوییچ ماشینو بگیریم بمونیم تو ماشین!
ولی وقتی میخواست به حرفم عمل کنه دیگه دیرشده بودو بابام رفته بود توی خونه!
ماهم راهیه خونه ی خاله شدیم،وسط راه زنگیدیم به شوهرخالم دیدیم خونه نیستن!!!!!!!!
ماهم دیگه نمیدونستیم چیکارکنیم!!
نزدیکای 2 ساعت منو داداشم توی اون شهر میگشتیم واس خودمون.از این کوچه به اون کوچه از این خیابون به اون خیابون!
چون قبلا خونه ی پدربزرگ مادریم اونجا بوده خیابوناشو بلد بودیم.حتی لباسای عیدمم از اندیمشک خریده بودم.از دم یه پاساژیم رد شدیم
فروشنده ی شلوارمم دیدم!
رفتیم راه آهن ،قطارتازه مسافرپیاده کرده بود،رفتیم رو پل راه آهن وسوالاتی از قطاراز برادرم پرسید.وخاطره هام زنده شد
بعدشم رفتیم مغازه ی یکی از همسایه های قدیممون توی همون پایگاه که الان دیگه نیستیم.اونا هم بازنشسته شدن.
دیگه جایی نبود که بگردیم!برا همین رفتیم طرف خونه ی فامیلمونوزنگ زدیم به بابام که دیگه پاشین!
دوباره رفتیم از خیابون کوچشونو دور زدیمو بر گشتیم
گفته بودن 10دقیقه دیگه میایم!نیم ساعت شد!برادرم دوباره زنگ زد گفتن اومدیم!
برادرم گفت گفتن10دقیقه نیم ساعت بعدش اومدن!حالا که میگن اومدیم یعنی ربع ساعت دیگه میان!والا راستم میگفت
بالاخره اومدن..........به من که خوش گذشته بود
ضدحال یعنی اینکه مطمئن باشی که روز تعطیل دبیربرای درس دادن میکشوندت مدرسه ولی دوباره نماینده بره دفترو بیاد بگه که فردا کلاس نداریم..
بعدش....دوباره بگن کلاس برگزاره!بجای ساعت 9 هم باید ساعت 7:30 بیاین مدرسه!
ضدحال یعنی اینکه...مامانت بیاد مدرسه تا از وضعیت درسیت با خبر بشه، دبیر فیزیکم نمراتتو زیروروکنه و بفهمه که تو کارنامه یکی دو نمره بهت اضافه داده(منم یادم نبود)..
بعدشم امتحان بعدیو گند بزنیو دبیر رو کنه طرفتو بگه دیگه مطمئن شدم که باید اون نمره رو هم برات کم کنم!
ضدحال یعنی اینکه پارسال شاگرد ممتازباشیو امسال.....
بچه های تنبل پارسال بیان پیشتو بگن پ چی شده؟!!پارسال که شاگردممتاز بودی!بعد خودشون بشن شاگردای درس خون کلاس..
(البت پارسالم من درس خون نبودم.همینا رو میدیدم درس میخونن غبطه میخوردم.ولی بالاخره نمره میووردم)
ضد حال یعنی اینکه احساس کنی محبت خدا بهت در حدی رسیده که سالم بمونیو بتونی زندگیتو ادامه بدی..ولی.....
ولی خدایا دیگه نمیتونم....
اینا ضدحالای معمولی بود.....
خدایا خودت میدونی که زندگیم چجوریه! پس کمکم کن..دوست دارم دست نیازمو فقط به طرف خودت بکشم..
ناامیدم نکن هنوز نوجوونم
تا چندوقت پیش گفتم خب این ضد حالامو جمعوجور میکنم شاید بتونم با درسم به زندگیم امیدواربشم.
ولی نه! بدترشد..درسمم .........................
خدایـــــــــــــــ ـ ـ ـ ـ ــــا کمکم کــــــــــن..قسمت میدم..
یا ببرم پیش خودت یا ضدحال نزن بهم.خدایا دستم بگیر که تو دستگیرعالمی..فقط به خودت رو میندازم
(امروزم10یا15دقیقه مونده به زنگ خونه منو دوستم از مدرسه فرار کردیم)
س: چه میل دارید؟ آب میوه؟ سودا؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟
ج: لطفا یک چای
س: چای سیلان؟ چای گیاهی؟ چای بوش؟ چای بوش و عسل؟ چای سرد یا چای سبز؟
ج: سیلان لطفا
س: چه جور میل دارید؟ با شیر یا بدون شیر؟
ج: با شیر لطفا
س: شیر؟ پودر شیر یا شیر غلیظ شده؟
ج: شیر لطفا
س: شیر بز، شیر شتر یا شیر گاو؟
ج: لطفا شیر گاو
س: شیر گاوهای مناطق قطبی یا شیر گاوهای آفریقایی؟
ج: فکر کنم چای بدون شیر بخورم
س: با شیرین کننده میل دارید یا با شکر یا با عسل؟
ج: با شکر
س: شکر چغندر قند یا شکر نیشکر؟
ج: با شکر نیشکر لطفا
س: شکر سفید، قهوهای یا زرد؟
ج: لطفا چای را فراموش کنید فقط یک لیوان آب به من بدهید
س: آب معدنی یا آب بدون گاز؟
ج: آب معدنی
س: طعم دار یا بدون طعم؟
ج: ترجیح میدم از تشنگی بمیرم
گفتم:خدایا،یه سوال بپرسم؟
گفت:بپرس،..
گفتم:چرا هر موقع من شادم، همه بامن میخندند،اما
وقتی غمگینم کسی با من گریه نمیکنه؟
گفت: خنده برای جمع آوری دوست،و غم را برای انتخاب بهترین دوست آفریدم.
بگذارید بروم
من از این شهر شلوغ
من از این خلق دو رو
گذری خواهم کرد
می روم خسته و زار
تا که در تنهایی
ذره ای عشق بیابم به خدا
به خدایی که مرا ، زگل و خار شناخت
ز دلم یک غنچه
از وفا ، عشق نهاد
ولی افسوس
که دیگر هیچ جا
قطره ای باران نیست
سهراب ، آه کجایی که ببینی
شیشه ی چرک دلم را دیگر
قطره ای آب نشست
و وفا ، عشق ، صفا همه تنها ماندیم
ما در این شهر شلوغ
در میان این همه سنگین دل
تک و تنها ماندیم
بگذارید بروم
من گذر خواهم کرد
این زمین آلودست