ســــــــــلـــــــــــــــــام
خوبید؟
امروز دوستم برا تولدم کادو بهم داد که عکسشو گذاشتم آخره پست قبلیم :)
اینم گل خوشرنگ تو دانشگاهمونه
جاتون خالی دیشب مامانِ زنداداشم بهش ساندویچ ساز کادو داد زنداداشمم تو خونمون افتتاحش کردو باهاش اسنک درست کردیم..
به به دهنم آب افتاد
فردا هم میخوان بچه های شاهدو ببرن اردو.من که شاهد نیستم ولی گفتن بچه های نشریه هم بیارین...حالا شاید برم منم...احساس سرجحازی بودن میکنم :دی
خب نمیخوام حرف بزنم زیاد
بای
ســـــــــــــــــــــــــــلام
من یه نوجوان نونزده ساله هستم با شور و اشتیاق فراواااااااااااااااان
بنده دیروز بدنیا اومدم.اون سالی که من بدنیا اومدم اون روز عید غدیر خم بود و مادرم از قبلش هی با خودش میگفته الان همه اعیاد که تموم شد این نی نی تو محرم بدنیا میاد ولی خدا دوسش داشته و منو تو روز عیدی بدنیا اورد....
پریشب رفتیم بیرون و مردم داشتن نور افشانی میکردن.نمیدونم کی بهشون گفته بود تولد منه که بخاطرم اینهمه زحمت کشیدن و نور افشانی کردن
روز تولدم داداشو زنداداش گلم برام کیک و گل مصنوعی خریدن.منم عممو دعوت کردم و دخترخواهرم خونه رو تزئین کرد و یه جشن تولد گرفتیم!
واقعا دستشون درد نکنه.خیلی خوش گذشت...
فقط تا من میخواستم حرف بزنم میگفتن هیچی نگو تازه بدنیا اومدی تو!
من که خوشم اومد از اینهمه کادویی که گیرم اومدو بقیه رو گفتم که وعده ما سالی دیگه دوباره تولدم(که کادو بگیرم)خخخخ
اینم کادوهام....البته خیلی شیک تر از توی عکسن
امروز هم امتحان میان ترم داشتم.یه امتحان سسسسسسسسسسسخت و مذخرف که من فقط نیم ساعت براش درس خوندم.در همون حد هم جواب دادم:-ا
بیخیالش...
از همه اونایی هم که توی دنیای مجازی تولدمو تبریک گفتن تشکر میکنم:)
بعضیا هم تولدم یادشون نبود که کاملا حواسم بهشون بود............................................................ .
بعدا نوشت:
این کادو هم فروزان جونم دوست گلم امشب پنج شنبه ( 24م ) اورد برام (گلدون و گل و پاکت ).اونم وسایل پذیراییم بود
ســــــــــــــــــــــلام
میلاد شاه نجف و روز پدر و روز معلم و روز ماما و.... تبریک میگم...
و وفات حضرت زینب(س) رو تسلیت میگم به همتون عزیزان...
این گلها برای اونایی که مثل بابای من گل میخک دوست دارن
چندروز پیش از وسط بلوار با دوستم خواستیم رد بشیم که برای بار اول با اتوبوس شهری بریم خونه از دانشگاه.وسط خیابون این سوژه رو دیدمو عکسشو گرفتم.زیاد با دقت نیست چون ماشینا با سرعت به طرفم میومدن
حالا بنظر شما آینه شکسته برای دیدن کسی که دوستش دارین بهتره تا زیاد ببینیدش یا آینه ی سالم تا واضح و یکدست ببینیدش!!!!؟؟؟؟؟
خب حالا برسیم به موضوع دیروز
دیروز سرکلاس بودیم که صدای رعد و برق میومد...استاد خیلی مهربون بود !!!!!!!!!!!!!!!!!!(من که مشکوک بودم به این اخلاقش)!!!!!!!!!! کلاس که تموم شد بارون شروع شد..ماشالله قطره هاش درشت بودنو ما آب کشیده شدیم.منم که هیچی سرم نمیشه و سوژه های عکاسیمو ول کن نیستم.
حالا حتما شاها که با ذوق هستین میگین سوژه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اینا مگه سوژن جوجه عکاس؟
خب باشه نیستن ولی خوبن که!ثبت لحظات هستن...
از تو اتوبوس بالایی
ورودی دانشگاه
فعلا از شانس خوشگلم اینترنت قطع شده.لابد بخاطره بارونه....بعدا ایشالله ارسالش میکنم این مطلبو...
راستی امروز جشن میلاد و روز پدر تو دانشگاهمون هست.قراره صبح برم با بروبچ تزئین کنیم سالن رو .میگن قراره آقای سید جواد رضویان هم بیاد..ایشالله که بیاد..
دیروز هم مسابقه پرتاب تخم مرغ تو دانشگاه برگزار شد که جور نشد برم ببینم
یا حق..
سلام
امروز استادمون سر کلاس این شعرو خوند خوشم اومد گفتم شما هم فیض ببرید :-)
داد درویشی از سر تمهید
سر قلیان خویش را به مرید
گفت که از دوزخ ای نکوکردار
قدری آتش به روی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد
عِقد گوهر ز درج راز آورد
گفت که در دوزخ هرچه گردیدم
درکات حجیم را دیدم
آتش و هیزم و ذغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
هیچ کس آتشی نمی افروخت
ز آتش خویش هر کسی می سوخت
« شعر از محمدحسین صغیر اصفهانی »