واااااااای بابا دلمان پکید!
انگارخودمو چشم زدم!از وقتی نوشتم که هراتفاقی که تو مدرسمون میوفته رو اینجا مینویسم دیگه سوژه های مدرسه ایموتو راه مدرسه ایم ته کشیدن!
همه زندگیم شده غصه و غم و استرس درس بلد نبودنو طبق معمول تنبلی برای درس خوندن!
آخه یکی نیست بیاد بگه این دانشمندا چرا انقـــــــــــــــــــــــدر بیکاربودن که نشستن فرمول درست کردن!حالا مائه (خوشبخت!!)باید بریم جون بکنیمو سر ورقه ی امتحان اثباتشون کنیم!
مثلا توی هندسه صورت سوال خودش داره میگه فلان2مثلث همنهشت یکدیگرند....خو دیگه چته میگی اثباتش کن!!!!!!!که چی بشه؟
برو به همون دانشمنده که کشفش کرده بگو..به جان خودم من هیــــــــــــــچ وقت یادم نمیاد که گفته باشم ریاضی درس شیرینیه!!!!!
اگرم شیرین باشه از این شیرینیاس که مورچه خوردتشون!(راستی ببخشیدا اگه کسی از ریاضی(اوووووق)خوشش میاد بهش بر نخوره)
راستی راستی درسو وللش!!من یه بار با مهدیه و نرگس قرار گذاشتم رفتم دیدمشون..باااااااااااااااورشون نمیشد که من ساکت نشسته بودم!!!!!
هی میگفتن اف1وآرومی؟؟؟؟؟!!!!!!!درستت میکنیم
قالبمم که عوضیدم.....اون لینک مذهبیه بالارو دیدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟!خیییییییییییییلی جالبه....
میدونین چرا دارم از هر دری میحرفم؟؟!آخه خیلی وقته که خودم چیزی ننوشتم..همش کارم شده کپی پیست کردن...شعرخوشملم که پیدا نمیشه آدم غصه ی کپی کردنشو حداقل نخوره!!
کلا کم هم میام نت دیگه...یه وقت دیدی تا بعد امتحاناتم دیگه آپ نکردم!شاید خدا نکرده مرده باشم!کسی چه میدونه!!
اگه کم سرمیزنم به وب های زیباتون شرمنده......
حرف برای نوشتن زیاده ولی مثل همیشه اف1 حوصله نداره!حوصله فک کردن به اینکه کدوم ماجرارو براتون بنویسمو ندارم!!
یه چیز بگم؟!؟
.
.
.
.
.
.
دوستتون دارم....فکربد هم نکنید وگرنه این4تا استخونو تو.............استغفرلله
دعا هم کنید آقاامام زمان زودتر ظهورکنن که حوصلمون سررفت دیگه!:)
اللهم عجل لولیک الفرج..............الهی آمین..
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
دریا و من چه قدر شبیهیم گرچه باز
من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست
با او چه خوب می شود از حال خویش گفت
دریا که از اهالی این روزگارنیست
امشب ولی هوای جنون موج میزند
دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست
ای کاش از تو هیچ نمی گفتمش ببین
دریا هم اینچنین که منم بردبار نیست
امشب به سوگ ستاره ام نشسته ام و در غم نبودنش آسمان را خط خطی می کنم ،
امشب برای مرگ چشمانم لباس سیاه پوشیده ام ،
رفتنت را هیچ گاه باور نخواهم کرد چون تو را در اعماق وجود خود همیشه احساس میکنم
اکنون تورا آشکار تر از همیشه می بینم...چون تو همرنگ هیچ کس نیستی...
عجیب دلم هوایت را کرده
نفسهایم به شماره افتاده و بیشتر از همیشه به حضورت محتاجم
خدایا کجایی...؟
امشب به وسعت تمامی شبهایی که تو را نداشتم.....
دلم به حال تنهایی خود سوخت.....
در کنار پنجره ام رویای دوست داشتنت را......
به دست اشکهایم می سپارم .....
تا همچون تو در خاطراتم مدفون شوند......
میخواهم تنهایی ام را به آغوش گرمی بفروشم.....
نه به آن مفتی که تو خریدی ......
به بهای سالهای باقی مانده از آینده ام!!!