• وبلاگ : (✿◠‿◠) kolbehf1.ir .•°*
  • يادداشت : اردو پيش دانشگاهيم
  • نظرات : 3 خصوصي ، 16 عمومي
  • پارسي يار : 5 علاقه ، 6 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    سلام....وب خيلي قشنگي داري دوست خوبم
    مايل بودي منو با عنوان وبم لينک بده و يه سري به کلبه درويشي من بزن-خوشحال ميشم و منتظر حضورسبزت و خوندن رد پاي بهاريت توي وبم هستم...مرسي...باي
    پاسخ

    سلام.خيلي ممنونم سرزدم
    + دزفول 
    به سلامتي اونايي که اين روزاشون به تظاهر مي گذره!
    تظاهر به بي تفاوتي...
    تظاهر به بي خيالي...
    تظاهر به شادي...
    به اينکه ديگه چيزي مهم نيست...
    به اينکه گور باباي دنيا...
    به اينکه از ما که گذشت...
    ولي فقط خودشون ميدونن که چقدر اين روزا سخت ميگذره!

    پاسخ

    صد در صد
    + دزفول 
    مردي همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پي روزي خود و خانواده اش راهي سرزميني دور شد... فرزندانش او را از صميم قلب دوست داشتند و به او احترام مي گذاشتند.
    مدتي بعد ، پدر نامه ي اولش را به آن ها فرستاد. بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند ، بلکه يکي يکي آن را در دست گرفته و بوسيدند و گفتند : اين نامه از طرف عزيزترين کس ماست.
    سپس بدون اين که پاکت را باز کنند ، آن را در کيسه‌ي مخملي قرار دادند. هر چند وقت يکبار نامه را از کيسه درآورده و غبار رويش را پاک کرده و دوباره در کيسه مي‌گذاشتند. و با هر نامه اي که پدرشان مي فرستاد همين کار را مي کردند.
    سال ها گذشت. پدر بازگشت، ولي به جز يکي از پسرانش کسي باقي نمانده بود، از او پرسيد : مادرت کجاست ؟ پسر گفت : سخت بيمار شد و چون پولي براي درمانش نداشتيم، حالش وخيم تر شد و مرد.
    پدر گفت: چرا ؟ مگر نامه ي اولم را باز نکرديد ؟ برايتان در پاکت نامه پول زيادي فرستاده بودم! پسر گفت : نه . پدر پرسيد: برادرت کجاست ؟ پسر گفت : بعد از فوت مادر کسي نبود که او را نصيحت کند ، او هم با دوستان ناباب آشنا شد و با آنان رفت. پدر تعجب کرد و گفت : چرا؟ مگر نامه اي را که در آن از او خواستم از دوستان ناباب دوري گزيند ، نخوانديد؟ پسر گفت: نه. مرد گفت : خواهرت کجاست ؟ پسر گفت : با همان پسري که مدت ها خواستگارش بود ازدواج کرد الآن هم در زندگي با او بدبخت است. پدر با تأثر گفت : او هم نامه‌ي من را نخواند که در آن نوشته بودم اين پسر آبرودار و خوش نامي نيست و من با اين ازدواج مخالفم ؟ پسر گفت : نه ...
    به حال آن خانواده فکر کردم و اين که چگونه از هم پاشيد ، سپس چشمم به قرآن روي طاقچه افتاد که در قوطي مخملي زيبايي قرار داشت. واي بر من ...! رفتار من با كلام الله مثل رفتار آن بچه ها با نامه هاي پدرشان است! من هم قرآن را مي‌بندم و در کتابخانه ام مي گذارم و آن را نمي خوانم و از آنچه در اوست ، سودي نمي برم، در حالي که تمام آن روش زندگي من است
    پاسخ

    محشر.....
    + دزفول 
    من مست بودم اما پست نبودم
    سرکار بودم اما سربار نبودم
    بيکار بودم اما بي عار نبودم
    بيکس بودم اما ناکس نبودم
    شايد بي صفا بودم اما بي وفا نبودم
    همش دلتنگ بودم اما دل سنگ نبودم
    خلاصه کنم من مرد نبودم اما نامرد نبودم
    پيامي از ديار دوستان
    پاسخ

    اوه
    درهياهوي زندگي دريافتم چه دويدن هايي که فقط پاهايم راازمن گرفت درحالي که گويي ايستاده بودم،چه غصه هايي که فقط باعث سپيدي مويم شددرحالي که قصه اي کودکانه بيش نبود،دريافتم کسي هست که <اگربخواهد ميشود و اگر نه نميشود >به همين سادگي کاش نه ميدويدم و نه غصه ميخوردم فقط اورا "ميخواندم"
    پاسخ

    :)...ولي آدم بايد تلاششو بکنه
    + دزفول 
    پاسخ

    لايک
    خواهر سلام
    نيستي؟ کجايي؟
    نه تو وبت هستي و نه به وب من سر مي زني؟


    پاسخ

    سلام..ماشالا شما هميشه هستيد.مثل قبلناي من! من سرماخوردم مدرسه هم که ميرم وقت نشد سربزنم
    + دزفول 
    سيد بن طاووس گويد: دعاى امام حسين عليه‏ السلام در صبح و عصر چنين بود:

    بِسْمِ‏اللّه‏ ِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، بِسْمِ‏اللّه‏ ِ وَبِاللّه‏ ِ وَ مِنَ‏اللّه‏ ِ وَ اِلَى اللّه‏ ِ وَ فى سَبيلِ اللّه‏ ِ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ‏اللّه‏ ِ وَ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللّه‏ ِ وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏ ِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ. اَللّهُمَّ اِنّى اَسْلَمْتُ نَفْسى اِلَيْکَ وَ وَجَّهْتُ وَجْهى اِلَيْکَ وَ فَوَّضْتُ اَمْرى اِلَيْکَ. اِيّاکَ اَسْأَلُ الْعافِيَةَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ فىِ‏الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ.


    بنام خداوند بخشنده مهربان، به نام خدا و براى خدا، و از خدا و به سوى خدا، و در راه خدا و بر آيين رسول خداست (سيرمن) و بر خدا توکل کردم و هيچ قدرت و توانى جز به وسيله حق تعالى نيست. بار الها من خود را به تو مى‏سپارم، و روى خود را به سوى تو مى‏ دارم و کارم را به تو وامى‏ گذارم و رستگارى از هر بدى دنيا و آخرت را تنها از تو مى‏ طلبم.

    مهج الدعوات 157، بحار 86: 313 ح 65
    پاسخ

    ممنون
    + دزفول 
    خداي من....
    نه آنقدر پاکم که کمکم کني و نه آنقدر بدم که رهايم کني
    ميان اين دو گمم
    هم خودم را هم تو را آزار ميدهم
    هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آني باشم که تو خواستي
    هرگز دوست ندارم آني باشم که تو رهايم کني
    آنقدر بي تو تنها هستم که بي تو يعني "هيچ"يعني "پوچ"
    خدايا هيچ وقت رهايم نکن.....
    پاسخ

    آمين...
    + دزفول 
    سلام خواهرم.
    فقط سر زدم سلام کنم.

    پاسخ

    عليک سلام.ممنون
    خدايا
    مارو ببخش که در کار خير
    يا “جار” زديم…
    يا “جا” زديم…
    .
    .
    .
    آپممممممممممممم دوست داشتين سر بزنيد


    پاسخ

    باشه ممنون
    سلام
    هميشه به شادي و خنده
    اگه يه عرسك ميبرديد با خودتون خيلي خوب ميشد هااااا
    به دوستات س برسون...

    پاسخ

    سلام ..خخخ... اتفاقا گفتمشون.چشم.ممنون
    + دزفول 
    مادر عزيزم ،
    وقتي چشم به جهان گشودم
    قلب کوچکم مهرباني لبخند و نگاهت را
    که پر از صداقت و بي ريايي بود احساس کرد.
    ديدم زماني را که
    با لبخندم لبخند زيبائي بر چهره خسته ات نشست
    و دنيايت سبز شد
    و با گريه ام دلت لرزيد
    و طوفاني گشت.
    ازهمان لحظه فهميدم که تنها در کنار اين نگاه پرمهر و محبت است که
    احساس آرامش و خوشبختي خواهم کرد.
    درودبر تمام مادران عالم
    پاسخ

    لايک:)
    سلام
    پس دعاهامون گرفت و بارون نيومد و مدرسه افتاد تو آمپاس! :دي
    پاسخ

    سلام..آره خــــــــــــداروشکر...اما يه سرمايي خوردم اونروز اون سرش نا پيدا!
    سلام
    هميشه شاد باشي
    هههههه واااي عجب سوالي پرسيدي از پسره: دي
    پاسخ

    سلام.ممنونم همچنين...دوستم پرسيد:دي
       1   2      >